ذکر
نویسه گردانی:
ḎKR
ذکر. [ ذَ ک َ ] (ع اِ) ضدّ انثی . و جمع آن ذکور است . و عضو مخصوص را نیز نامند و جمع آن مذاکیر است . و این جمع برخلاف قیاس می باشد. || (ص ) قوی . شجاع . شهم . || ابی ّالأنف . || مطر ذکر؛ بارانی شدید. وابل . || ذکر از قول ؛ گفتار صلب و متین و همچنین است شعر ذکر؛ یعنی شعر محکم و قرص . || سیف ٌ ذکر؛ شمشیری آبدار. || و در صفت بقول ، آنچه درشت و تلخ باشد. || و در صفت نخل ، آنکه ثمر ندهد.
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
ذکر. [ ذُ ] (ع اِ) یادگار. (مهذب الاسماء). || (اِمص ) تذَکﱡر. ذِکر. یاد. بال . یادآوری : چونکه گوهر نیست تابش چون بودچونکه نبود ذکر یابش چون...
(= گفتن، بیان، اشاره) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
جالْپ jãlp، پِراه (سنسکریت)
آچَکس (سنسکریت)
مانند: وی با ذکر (= گفتن، بیان، اشاره) این ...
(= یادآوری، تذکر) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
بِهاس (سنسکریت)
اَبیسَم (سنسکریت: اَبهیسَمسارَیَتی)
سِماریت (سنسکریت: سْماریتَ)
(= دعا، حمد) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
یَجْن (سنسکریت: یَجنا)
سومنا (سنسکریت: سومنَ)
سوکتا (سنسکریت: سوکتَ)
اذکار= یَجنان، سومنان، سوک...
ذَکَر - این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و تازیان (اربان) آن را از واژه ى پهلوىِ زَکَر Zakar به معناى نر ، نرینه ، افزار نرینگى برداشته معرب نموده و ...
ذکر خیر. به نیکی از کسی یا چیزی یاد کردن. ستایش و تمجید کسی. نکو گفتن. او بدی گوید و چنان داند من نکو گویم و چنین دانم. خاقانی. //////////////////////...
این دو واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
آدیواچ (سنسکریت)
ناجیاس (سنسکریت: ناجیاسی)
ذکر اره . [ ذِ رِ اَرْ رَ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) نوعی از ذکر درویشان که تلفظ آن بشرکت زبان و سینه باشد بوجهی که آواز کشیدن اره بدان مف...
ذکر کردن . [ ذِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گفتن . یاد کردن . نام بردن . ۞ تذکار : خورشید رخ ترا کند ذکرهر ذرّه اگر شود زبانی . عطار. || گفتن ذکر.تسبی...
عالی ذکر. [ ذِ ] (ص مرکب ) آنکه همواره نام او بخوبی برده شود : و دائم موقر و محترم و عالی الذکر و نافذ الامر و مهیب و مطاع و سرور و دین پرو...