اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

را

نویسه گردانی:
را. (اِ) بینش : شخص روشن را؛ یعنی شخص بصیر و دانا. وزرای نیک را؛ یعنی وزرای خردمند دانا. (ناظم الاطباء). رجوع به رای شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
خویش را گم کردن . [ خوی / خی گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مغرور بودن . متکبر بودن . رتبت و حالت خود نشناختن . (آنندراج ). پا از حدخود بیرون گذاردن ...
امید راپی بریدن . [ اُ پ َ/پ ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از نومید گردانیدن . (مؤید الفضلاء). مأیوس کردن . (ناظم الاطباء). مأیوس ساختن . (مجمو...
بر قاتلان را گفتن . [ ب َ ت ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، کنایه از بآخر رسیدن امری و این مأخوذ است از کلمه ای که بعد از تعزیه (شب...
پای کسی را گرفتن . [ ی ِ ک َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) خرجی یا زیانی یا جنایتی تعلق بدو یافتن . بر عهده ٔ او وارد آمدن .
پی چیزی را آوردن . [ پ َ / پ ِ ی ِ چی وَ دَ ] (مص مرکب ) رد او را آوردن تا... || دنبال آنرا گرفتن .
خویش را گرد گرفتن . [ خوی / خی گ ِگ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) خود را جمع کردن : قطره ٔ آبی که درخواهد شد از ابر بلندگرد گیرد خویش را و پس به دری...
خون کسی را خریدن . [ ن ِ ک َ خ َ دَ ](مص مرکب ) فدیه بجان کسی دادن . پول دادن و جان کسی را خریدن . || کسی را از رنجی راحت کردن .
پیروی صفت مرکب پدرسوخته که (در مصر باستان اگر کسی از کسی پولی وام می‌گرفت و بدهکار می‌شد ضمانت بدهی جسد مومیایی پدرش بود و اگر نمی‌پرداخت طلبکار حق د...
همه ما می دانیم که اگر مویی درون کاسه ماست بیافتد ، زود از آن کاسه بیرون می کشیم و این هنری نیست. اما "ماست را از مو کشیدن " به معنی این است که فلانی ...
قدم را گلبانگ زدن . [ ق َ دَ گ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) جلد و تیز رفتن . (آنندراج ) : قدم را تازه گلبانگی زدم بر ره نمیدانم از این به نیست مرد ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۷ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.