رازی
نویسه گردانی:
RʼZY
رازی . (اِخ ) محمدبن زکریای رازی پزشک و شیمیدان بزرگ ایرانی متوفی بسال 320 هَ . ق . معروف به طبیب المسلمین و ملقب به جالینوس العرب از مشاهیر منطق و هندسه و طب و دیگر علوم فلسفه بود. در بدایت حال بمناسبت شغل زرگری که داشت به صنعت اکسیر پرداخت و در اثر بخار و دخان عقاقیر و ادویه چشمهایش ورم کرد و برای معالجه نزد طبیبی رفت آن طبیب پانصد اشرفی طلا بعنوان حق المعالجه از او گرفت و گفت کیمیا همین است نه عملیات تو پس ترک کیمیا کرد و در سن بیش از 40 سالگی به تحصیل طب پرداخت تا آنکه مرجع تمامی اطبای عصر خود شد.رجوع به محمدبن زکریای رازی در همین لغت نامه شود.
واژه های همانند
۱۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
عبدالجلیل بن ابی الحسین بن ابیالفضل قزوینی رازی (متولد اواخر سده ۵ق) فقیه و متکلم سدۀ ششم قمری در ری. مهمترین اثر وی، النقض است که هم از نظر محتوا (...
کالامل/کالومیل/کالومل کالومیل/کالومل. جیوه (I) کلرید (به انگلیسی: Mercury(I) chloride) با فرمول شیمیایی Hg۲Cl۲ یک ترکیب شیمیایی است. که جرم مولی آن ۴۷...
شادی و آرامش یافته در پی دستیابی به چیزی که خواهان آن بوده است یا نیازی از وی برآورده شده است. (https://www.cnrtl.fr/definition/satisfait) همتای پارسی...
راضی . (ع ص ) ۞ خشنودشونده . (آنندراج ). خشنود. (مهذب الاسماء) (دهار) (ناظم الاطباء).خوشدل و شادمان . خرسند. (ناظم الاطباء) : نبوی راضی گر ز ...
راضی . (اِخ ) یزیدبن معتمد علی اﷲ عبادی . رجوع به ابوالقاسم محمد المعتمد علی اﷲ در همین لغت نامه شود.
نیم راضی . (ص مرکب ) آنکه نیک راضی و خشنود نباشد. (ناظم الاطباء).
راضی شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خشنود وخرسند گشتن . (ناظم الاطباء). قانع شدن . خرسند گردیدن . خشنود گشتن : همگنان را راضی کردم مگر حسود را که...
راضی نامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نوشته ٔ رضائیت که شخص مدیون (کذا) و یا مظلوم میدهد و در آن ابرای ذمه ٔ خود را از دین و یا از ظلمی که دربا...
راضی گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) خشنود گردیدن . خرسند شدن . || قانع شدن : ما به دشنام از تو راضی گشته ایم و ز دعای ما بسودا میروی . سعدی . ...
راضی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خرسند و شادمان کردن . (ناظم الاطباء). مسرور کردن . خشنود ساختن . || قانع کردن . وادار بقبول کردن . قبولانیدن ...