اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

راه

نویسه گردانی: RʼH
راه . (هندی ، اِ) پادشاه هندوستان . (برهان ) ۞ (ناظم الاطباء). نام پادشاه هند. (لغت محلی شوشتر). مبدل رای که لقب سلاطین هند بوده . (فرهنگ نظام ) (از شعوری ج 2 ورق 14). ظاهراً صورتی از راج و راجه .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۹ ثانیه
راه جو. (نف مرکب ) راه جوی . راه جوینده . جوینده ٔ راه . پژوهنده ٔ راه . جویای راه . متجسس و متفحص راه . || جوینده ٔراه حقیقت . پژوهنده ٔ راه ...
یک راه . [ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) رونده در یک جاده . (ناظم الاطباء). || (ق مرکب ) یک نوبت . یک بار.
تنها راه به تک راه گیرند بر آب و آتش بدندان بدرند پولاد و مرمر. عنصری (از آنندراج ).
بی راه: گمراه. بسیار مردم را بی راه کردند..( مویدالدین شیرازی، بنیاد تاویل، فصل دوم ص76)
ره گشود به چم گشودن راهی برای حل مسائل هم اکنون نیز از واژه راه گشا به همین تعبیر استفاده می شود. شاید بتوان از واژه گشایه نیز برای کلید پاسخ پرس...
باند پرواز ـ ران راه ـ (ران وی)
باند پرواز
تکسی وی
هفت راه . [ هََ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت پرده ٔ چشم است که صلبیه ، مشیمیه ، شبکیه ، عنکبوتیه ، عنبیه ، قرنیه و ملتحمه باشد. (برهان ). رجوع به...
مرد راه. {مَ دِ}. (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ). جنایتکار
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۹ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.