رضا
نویسه گردانی:
RḌA
رضا. [ رِ ] (اِخ ) یا میرزا رضای کَلْهُر. از بهترین و نامی ترین خطاطان نستعلیق نویس عصر اخیر بود. کَلْهُر نام یکی از ایلات کرد اطراف کرمانشاه است . چون صاحب ترجمه یکی از افراد آن ایل بوده به این اسم معروف شده است . شرح احوال او با نمونه ای از خطوط وی در شماره ٔ هفتم از سال اول مجله ٔ یادگار (صص 39-56) طبع شده است . میرزا رضا کلهر در وبای عام تهران در روز جمعه بیست وپنجم محرم سال 1310 هَ . ق . درگذشت و در تهران در قبرستان حسن آباد که فعلاً دیگر وجود ندارد و اداره ٔ آتش نشانی بجای آن بنا شده است به خاک سپرده شد. (از وفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی ، مجله ٔ یادگار سال 3 شماره ٔ 10). و رجوع به فرهنگ فارسی معین (بخش اعلام ) و نمونه ٔ خطوط خوش کتابخانه ٔسلطنتی ایران و سبک شناسی ج 3 ص 346، 365 و 371 شود.
واژه های همانند
۱۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
رضاقلیخان هدایت از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد رضاقلیخان هدایت Reza Qoli Khan Hedayat.jpg رضاقلیخان هدایت طبرستانی نام اصلی رضاقلیخان هدایت طبرستانی...
محمد رضا شفیعی کدکنی ( م. سرشک ) در 19 مهر ماه 1318 در روستای کدکن ، یکی از ولایت های دوازده گانه ی نیشابور کهن ، و در خانواده ای روحانی چشم به جهان...
فریاد نام آلبوم موسیقی سنتی ایرانی است با صدای محمدرضا شجریان و تار حسین علیزاده که در سال ۱۳۸۱ در لندن اجرا و در سال ۱۳۸۲ منتشر شدهاست. این آلبوم در...
رزا. [ رَ ] (اِخ ) نام جد ابوالخیر محمدبن احمد امام جامع اصفهان . (منتهی الارب ).
رضع. [ رَ ] (ع مص ) رَضَع. یا رَضِع. مصدر به معنی رِضاع و رَضاع . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شیرخوردن . (دهار). شیر مکیدن بچه . (از منته...
رضع. [ رَض َ ] (ع مص ) رَضْع. رَضِع. رَضاع و رِضاع . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). رجوع به رَضاع و رَضع شود.
رضع. [ رَ ض ِ ] (ع مص ) رَضْع. رَضَع. مصدر به معنی رَضاع . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به رَضاع شود.
رضع. [ رِ ] (ع اِ) درختی که شترآنرا می خورد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
رضع. [ رَ ض َ ] (ع ص ، اِ) رَضْع. رَضِع. هر چیز مکیده شده . (ناظم الاطباء). || رَضِع. رِضَع. خرمابنان ریزه . (از منتهی الارب ). خرمابنان ریزه . ...