رعن
نویسه گردانی:
RʽN
رعن . [ رَ ] (اِخ ) موضعی است به حجاز. || موضعی است به بحرین . || موضعی است نزدیک حفر ابی موسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). موضعی است در طریق حاج بخره بین حفر ابی موسی و مادیة. (از معجم البلدان ).
واژه های همانند
۵۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
پیچیده ران . [ دَ / دِ ] (ص مرکب ) که رانی عضلانی دارد. || که رانی دارد ناراست .
ران افشردن . [ اَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه ازتیز کردن و برانگیختن چیزی عموماً و اسب خصوصاً. (برهان ) (آنندراج ). انگیختن و تحریک کردن و مهم...
ران فشاردن . [ ف َ / ف ِ دَ ] (مص مرکب ) ران افشردن . ران فشردن . کنایه از برانگیختن و تیز کردن اسب : یکی [ یک تیر ] در کمان راند و بفشارد ...
تیسه ران دوبور. ۞ [س ِ دُ ب ُ ] (اِخ ) لئون . رجوع به تسران دوبور شود.