اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رفتن

نویسه گردانی: RFTN
رفتن . [ رُ ت َ ] (مص ) جاروب کردن و روبیدن . (ناظم الاطباء). روفتن . روبیدن . ستردن . پاک کردن . (یادداشت مؤلف ). جاروب کردن و پاک کردن جایی یا چیزی . (فرهنگ نظام ). || سَفْر. (تاج المصادر بیهقی ) :
اینک رهی به مژگان خاک ره تو رفته
از نزد تو نه نامه نه نیز هیچ سفته .

جلاب بخاری (از اسدی ).


به نیم گرده بروبی بریش بیست کنشت
به صد کلیچه سبال تو شوله روب نرفته .

عماره ٔ مروزی .


خود آمد بجایی که بودش نهفت
ز پیش اندرون رفت و خانه برفت .

فردوسی .


زمین را سراسر به مژگان برفت
بریش و به تن گشت با خاک جفت .

فردوسی .


بشد همچنان پیش خاقان بگفت
برخ پیش او مر زمین رابرفت .

فردوسی .


تهتمن به مژگان زمین را برفت
چو زال زر این داستانها بگفت .

فردوسی .


ورا بارگی باش و گیتی بکوب
ز دشمن به نعلت زمین را بروب .

فردوسی .


بگفت این و برخاست با مهر تفت
به رخ خاک پیشش برفت و برفت .

اسدی .


شبستان را بروی خویشتن رفت
به زاری با خدای خویشتن گفت .

نظامی .


هر که می دیدش آفرین می گفت
آستانش به آستین می رفت .

نظامی .


همه رهگذرها برو بند پاک
ز سنگی که پوینده شد زو هلاک .

نظامی .


زلفش ره بوسه خواه می رفت
مژگانش خدا دهاد می گفت .

نظامی .


در هر قدم که می نهد آن سرو راستین
حیف است اگر بدیده نروبند راه را.

سعدی .


ای هر دو دیده پای که بر خاک می نهی
بگذار تا بدیده بروبیم راه را.

سعدی .


دی بر سر کوی دوست لختی
خاک قدمش بدیده رفتم .

سعدی .


تاابد بوی محبت به مشامش نرسید
هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت .

حافظ.


از برای شرف به نوک مژه
خاک راه تو رفتنم هوس است .

حافظ.


برف پیری به هر سری که بخفت
نتوانند خلق عالم رفت .

مکتبی شیرازی .


صد دانه ٔ الماس به دندان سفتن
صد وادی پرخار به مژگان رفتن
عریان بروی آتش سوزان خفتن
به زآنکه سخن به شخص نادان گفتن .

صائب .


|| پاک کردن دندانها با خلال و دندان فریز. (ناظم الاطباء). || پاک کردن . ستردن . (یادداشت مؤلف ).
- انگبین رفتن ؛ اشتیار. (یادداشت مؤلف ). پاک کردن کندو از عسل . برگرفتن و پاک کردن کندو از انگبین چنانکه خانه را از خاک و خاشاک :
گر از شمشیر برگردی نه عالی همتی سعدی
تو کز نیشی بیازاری نخواهی انگبین رفتن .

سعدی .


- به آستین خون مژگان رفتن ؛ پاک کردن . ستردن :
همی به آستین خون مژگان برفت
بر او آفرین کرد و پرسید و گفت .

فردوسی .


همان دردبندوی با او بگفت
همی به آستین خون مژگان برفت .

فردوسی .


- خانمان کسی رفتن ؛ بر باد دادن آن :
به دوستان گله آغاز کرد و حجت خواست
که خانمان من این شوخ دیده پاک برفت .

سعدی (گلستان ).


- فرورفتن ؛ پاک کردن . روبیدن . رفتن :
هر چه در سینه محبت زر و سیم داری به جاروب فقر فروروب . (مجالس سعدی ).
- گرد فرورفتن از چیزی ؛ گردگیری کردن از آن چیز. ستردن گرد و غبار از آن چیز :
گرد از سر این نمد فروروب
پایی بسر نمد فروکوب .

نظامی .


- مغز کسی رفتن ؛ سخنان بیهوده در نزد وی گفتن . از پر حرفی کسی را خسته و فرسوده کردن . چنانکه در تداول عامه گویند: سرم را خالی کردی :
مگو چندین که مغزم را برفتی
کفایت کن تمام است آنچه گفتی .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
چپ رفتن . [چ َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) چپ افتادن و چپ بستن و چپ دادن . (آنندراج ). چپ دادن . (غیاث ). مخالفت کردن . (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الا...
پس رفتن . [ پ َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) عقب رفتن . || تنزل (مقابل پیش رفتن و پیش آمدن ، ترقی ): دَعَسقَة...؛ پس رفتن . دغنجة؛ پس رفتن . (منتهی...
بسر رفتن . [ ب ِ س َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) بسر افتادن . (آنندراج ). || لبریز شدن دیگ جوشان . بجوش آمدن و از سر ریختن آب در ظرف غذا. به غلیان ...
بشو رفتن . [ ب ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، بشوهر رفتن دختر.
آب رفتن . [ رَ ت َ ](مص مرکب ) کوتاه شدن جامه ٔ نو پس از شسته شدن آن .
کار رفتن . [ کارْ، رَ ت َ ](مص مرکب ) از پیش رفتن کار. (آنندراج ) : از سر کوی تو هر کو به ملالت برودنرود کارش و آخر به خجالت برود. حافظ (ازآن...
کج رفتن . [ ک َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) بر صراط غیرمستقیم رفتن . رفتن براه ناراست : لاجرم چون ستاره راست بودنتواند که کج رود جدول . سعدی .بدنب...
کش رفتن . [ ک َ / ک ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) دزدیدن با زبردستی و چالاکی . به مهارت و چابکی دزدیدن که کسی نبیند. با زرنگی و چربدستی در حضور کس...
شب رفتن . [ ش َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) در شب راه پیمایی کردن . در تاریکی رفتار نمودن . به هنگام شب راهی شدن . || شب به پایان رسیدن : شب ر...
شنو رفتن . [ ش ِ ن َ / نُو رَ ت َ ] (مص مرکب ) شنا رفتن در اصطلاح زورخانه . قسمی ورزش در گود زورخانه است . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به شنو و ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۲۱ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.