اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رود

نویسه گردانی: RWD
رود. (ص ) لوت . عریان . روت . لخت . (یادداشت مؤلف ) :
گر باغ بماند ساده بی گل
ور شاخ بماند رود بی بر
ملک ملک ارسلان جهان را
چون باغ بهشت کرد یکسر.

مسعودسعد.


|| مرغ و گوسفندی که پر و موی او را تمام کنده باشند و بروغن بریان کرده باشند. (برهان قاطع). مرغ که بآب گرم پر و موی از او دور کنند. (آنندراج ). مرغ یا گوسپند کشته که پر وموی آنها را کنده باشند. (ناظم الاطباء). امروز اروت = آرید= آورود گویند. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رجوع به اروت شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
رودفاریاب . (اِخ ) دهی است از دهستان گیسکان بخش برازجان از شهرستان بوشهر واقع در 36هزارگزی شرق برازجان و در جنوب کوه بزپر. منطقه ٔ کوهستان...
رود آراستن . [ ت َ ] (مص مرکب ) آراستن رود. راست و میزان کردن رود برای نواختن آهنگی مخصوص . آماده ساختن و کوک کردن رود برای برآوردن سرود ...
سیمینه رود. [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) تاتائو. طاطائوچای . سیمین رود. رودی است در کردستان و آذربایجان غربی که از کوههای سقز و بانه سرچشمه گرفته ، پ...
رود کهکشان . [ دِ ک َ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سفیدیی است که در آسمان از کواکب سحابی در شب نمایان باشد و به عربی مجره گویند. (لغت م...
زاینده رود. [ ی َ دَ ] (اِخ ) زنده رود. نام کتابی است که زنده ازرم حکیم سپاهانی زردشتی ، بروزگار خسروپرویز در شناسائی روان پاینده پرداخته ...
زاینده رود. [ ی َ دَ / دِ ] (اِخ ) معروف است و نام رود مشهور اصفهان است . (آنندراج ). نام رودخانه ٔ اصفهان است و زنده رود هم همان است . (فرهنگ...
زاینده رود. [ ی َ دَ / دِ ] (اِخ ) رودخانه ٔ نکا، از رودهای مازندران است که پس از بیرون از زیر پل قدری که جلو میرود زاینده رود نام دارد و پس...
زاینده رود. [ ی َ دَ / دِ ] (اِخ ) بلوک کوچکی است درکنار رودخانه ٔ نکا «از رودخانه های مازندران ». (از ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابی...
زنگانه رود. [ زَ گا ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) نام سازیست که زنگیان در روز جنگ نوازند. (برهان ) (ازجهانگیری ) (از ناظم الاطباء). و نام سازی است ک...
زنگانه رود. [ زَ گا ن َ / ن ِ ] (اِخ ) نام رودخانه ای است که از پهلوی زنگان می گذرد. (برهان ) (غیاث ). وزنگان شهریست . (غیاث ). یکی از پنج رو...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
علی محمد عالیقدر
۱۳۹۰/۰۱/۱۵ Iran
0
0

در کتاب حدودالعالم، رود به معنی مس آمده است: سردن شهری است اندر میان دو رود نهاده؛ جایی آبادان و خرم؛ اندر کوه وی معدن رود است. (ص 136) اینک توصیف این شهر از معجم البلدان: ولایتی است بین فارس و خوزستان از اعمال فارس، در آن جا معدن مس پیدا می شود که به شهرها و ولایات دیگر برده می شود.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.