اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رووه

نویسه گردانی: RWWH
رووه . [ وَ / وِ ] (اِ) ۞ رووه ٔ یک کفش ؛ مقابل تخت و زیره . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
روح الارواح .[ حُل ْ اَرْ ] (ع اِ مرکب ) اصطلاحی است در موسیقی .
روح القاء. [ ح ِ اِ ] (اِخ ) یعنی آنکه علم مغیبات را به قلب القاء میکند و او جبرئیل علیه السلام است . گاهی به قرآن نیز اطلاق شود، و مراد ...
روح الحیاة. [ حُل ْ ح َ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به روح حیات شود.
روح انسان . [ ح ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روح انسانی . در حکمة الاشراق (ص 267) آمده : روح انسان که همان روح الهی است در این عالم نی...
روح اﷲ رمسه . [ رَوْ وَ حَل ْ لا هَُ رَ س َه ْ ] (ع جمله دعایی ) خوش کناد خدای قبر او را : عالم سعید شرف الدین جلال الاسلام روح اﷲ رمسه . (ت...
روح و ریحان . [ رَ ح ُ رَی ْ / رِی ْ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) رحمت و رزق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). آسایش وروزی و بوی خوش . استراحت و ...
روح نفسانی . [ ح ِ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مراد روح حیوانی است . (فرهنگ علوم عقلی ص 282). آنچه از روح حیوانی بدماغ رسد کیفیتی دیگر پ...
روح شیرازی . [ ح ِ ] (اِخ ) رجوع به روح عطار شود.
روح بخشیدن . [ ب َ دَ ](مص مرکب ) زنده کردن . روح دادن . رجوع به روح شود.
روح انسانی . [ ح ِ اِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جرجانی در تعریفات گوید: روح انسانی ، جسمی لطیف و عالم و مدرک از انسان است و بر روح حیوانی ...
« قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۱۵ ۱۴ ۱۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.