گفتگو درباره واژه گزارش تخلف رووه نویسه گردانی: RWWH رووه . [ وَ / وِ ] (اِ) ۞ رووه ٔ یک کفش ؛ مقابل تخت و زیره . (یادداشت مؤلف ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی روح روح . (اِخ ) ابن مسافر، مکنی به ابوبشیر. وی از حماد روایت دارد. (از تاج العروس ). روح روح . (اِخ ) ابن مسبب کلیبی بصری ، مکنی به ابورجاء. تابعی است . وی از ثابت حدیث شنید و مسلم از او روایت دارد. (از تاج العروس ). و رجوع به... روح روح . (اِخ ) ابن یزیدبن بشیر. از پدرش روایت کرد و اوزاعی از او روایت دارد و از شامیان بشمار است . (از تاج العروس ). روح روح . (اِخ ) ابن یسار یا یساربن روح . نام یکی از صحابه است . (از قاموس الاعلام ترکی ). شاید همان روح بن سیار باشد. رجوع به روح بن سیار شود... روح روح . (اِخ ) ابن غطیف ثقفی . محدث است و از عمربن مصعب روایت دارد. (از تاج العروس ). روح روح . (اِخ ) ابن عنبسةبن سعید. بخاری در تاریخ کبیر خود از وی حدیث نقل کرده است . (از تاج العروس ). روح روح . (اِخ ) ابن عطأبن ابی میمونه ٔ بصری .محدث است و از پدرش روایت دارد. (از تاج العروس ). روح روح . (اِخ ) ابن عصام بن یزیدبن عجلان ، معروف به جَبَّر و مکنی به ابویعلی یا ابویزید. وی از هشیم و ابن علیه و دیگران روایت دارد. (از ذکر... روح روح . (اِخ ) ابن عبید شامی ، مکنی به ابویحیی . تابعی و محدث است . روح روح . (اِخ ) ابن عبدالمؤمن بصری ، مکنی به ابوالحسن . مولای هذیل بود. (از تاج العروس ). ابن الندیم در الفهرست کتاب وقف التام را از تألیفا... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۵ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود