گفتگو درباره واژه گزارش تخلف زاغ نویسه گردانی: ZʼḠ زاغ . (ع اِمص ) میل . عطف وبرگشت . (ناظم الاطباء) ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی زاغ سار زاغ سار. (ص مرکب ) زاغ سر. (فهرست ولف ). همانند زاغ در سیاهی . کنایه است از سخت سیاه چهره : از این زاغ ساران بی آب و رنگ نه هوش و نه دان... زاغ سار زاغ سار. (اِخ )در عجائب المخلوقات ۞ و جامع الحکایات آمده که از هند جهت خلیفه حیوانی بتحفه آوردند سرش بشکل آدمی و تن مانند زاغ بوده و ... سبز زاغ سبز زاغ . [ س َ ] (اِ مرکب ) کنایه از آسمان . || کنایه از دنیا. (برهان ) (آنندراج ). قره زاغ قره زاغ . [ ق َ رَ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوی آغاج بخش شاهین دژ شهرستان مراغه واقع در 26 هزارگزی جنوب خاوری شاهین دژ و15 هزارگزی شمال ر... تنگ زاغ "دربیست ویکم محرم 1335 ق (1295ش) یک دسته مهندسین راه پیما به ریاست ماژور بیچ از جانب دولت هندوستان به عباسی آمده به اسم پیدایش راه برای کشیدن خط راه ا... زاغ سبز زاغ سبز. [ غ ِس َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به زاج سبز شود. زاغ دشت زاغ دشت . [ غ ِ دَ ] ۞ (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) زاغ است و آن را کلاغ دشت (غراب الزرع ) نیزمیگویند از آن روی که در دشت و صحرا زندگی میکند:... زاغ پیشه زاغ پیشه . [ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) کلاغ . (آنندراج ). و رجوع به زاغ رو و زاغ فعل شود. زاغ زبان زاغ زبان . [ زَ ] (ص مرکب ) کنایت از مردم سیاه زبان باشد یعنی کسانی که نفرین ایشان را اثری هست . (برهان قاطع). کنایه از سیه زبان است . (آ... زاغ زدن زاغ زدن . [زَ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به زاغ سیاه چوب زدن شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۷ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود