اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زأت

نویسه گردانی: ZʼT
زأت . [ زِءْرْ ] (ع مص ) سخت خشمگین کردن کسی را. (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
ذات الرفاة. [ تُرْ رُ ] (اِخ ) نام هضبه ای سرخ ببلاد بنی نصر.
یکصدی ذات . [ ی َ / ی ِ ص َ ] (اِ مرکب ) منصبی از مناصب . صاحبان آنندراج و غیاث می نویسند: بدان که منصب یکصدی ذات را دولک دام مقرر باشد چون ...
ذات نیرین . [ ت ُ ن َ ] (ع ص مرکب ) ناقه ٔ ذات نیرین ، ناقه ٔ کلانسال که در آن بقیه ای باشد. (منتهی الارب ). ناقة ذات انیار. و ابن الاثیر در ال...
ذات یدین . [ ت ُ ی َ دَ ] (ع اِ مرکب ) قبل ذات یدین ؛ پیش از هر چیز. قبل از همه . به اول وَهلة: لقیته قبل ذات یدین . و قیل اول نفس ذات ی...
ذات ودقین . [ ت ُ وَ ق َ ] (ع اِمرکب ) صاحب دو جهت . داهیة. درد و سختی . (مهذب الاسماء). ذات وجهین . (المرصع). که گوئی آن دو روی دارد.
ذات الرئال . [ تُرْ رِ آ ] (اِخ ) نام روضه ای است : ترتعی السفح فالکثیب فذاقا-ر فروض القطا فذات الرئال .اعشی .
ذات الرأس . [ تُرْ رَءْس ْ ] (ع اِ مرکب ) قسمی از شکستگیهای سر(شجة) است . عوف هجیمی راست : و هم ضربوک ذات الرأس حتی بدت ام ّالدماع من ال...
ذات الرمرم . [ تُرْ رَ رَ ] (اِخ ) نام جایگاهی و بدانجا جنگی میان بنی عامر و بنوعبس رویداد و فیروزی بنوعامر را بود و رمرم منقوص و مخفف رمرام ...
ذات الرقاع . [ تُرْ رِ ] (اِخ ) نام قریه ای به نخیل . (المرصع). و کوهی است و در آن کوه جای جای سرخی و سیاهی و سپیدی است یعنی رقعه ها به ...
ذات الرقاع . [ تُرْ رِ ](اِخ ) (غزوه ٔ...) یکی از غزوات رسول اکرم صلوات اﷲ علیه در جبل ذات الرقاع . و این نام را به غزوه برای وقوع آن در ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.