اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زبان

نویسه گردانی: ZBAN
زبان . [ زَب ْ با ] (اِخ ) پدر محمدبن زبان راوی است . (از قاموس ) (تاج العروس ) (منتهی الارب ). رجوع به محمدبن زبان شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۵ ثانیه
خوب سخن گفتن ، خوب حرف زدن ، سخنور بودن ، خجالت نکشیدن در سخن گفتن ، قبولاندن سخن و صحبت خود مثال : فلانی چه سر زبانی دارد !
زبان مالایالم (മലയാളം malayālam) یکی از چهار زبان عمده زبان‌های دراویدی و یکی از ۲۲ زبان درنظر گرفته شده در هند برای زبان اداری در ایالت کرالا و ناحیه...
بار بستن زبان . [ ب َ ت َ ن ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از ظهور کردن رنگ از جهت غلبه ٔ یکی از اخلاط چهارگانه . درین حال گویند زبان ...
زبان باز کردن . [ زَ ک َدَ ] (مص مرکب ) (...کودک ) آغاز سخن گفتن کردن او.
زبان گیر کردن .[ زَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لکنت داشتن زبان . کند بودن زبان . زبان گرفتگی . رجوع به زبان و زبان گرفتن شود.
زبان موی شدن . [ زَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مانند زبان موی درآوردن . برای مقصودی زیاد سخن گفتن : شد زبانم موی و شد مویم زبان از تظلم این چه ب...
زبان گزه رفتن . [ زَ گ َ زَ / زِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) (درتداول برخی از مردم ایران )، زبان گزیدن برای تنبیه کسی بر کار و یا سخنی ناصواب . لب ...
زخم زبان زدن . [ زَ م ِ زَ زَ دَ ] (مص مرکب ) طعن زدن . سرزنش کردن . گواژه گفتن . فسوس کردن . دشنام دادن .طعنه زدن . زخم زدن . رجوع به زخم...
بر زبان آوردن . [ ب َ زَ وَ دَ ] (مص مرکب ) گفتن : پس آنگه بر زبان آورد سوگندبه هوش زیرک و جان خردمند.نظامی .
بر زبان داشتن . [ ب َ زَ ت َ ] (مص مرکب ) بزبان داشتن . بزبان گرفتن کنایه از فریب دادن بحرف و صوت ملایم و سخنان نالایق گفتن کسی را. ||...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.