اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زبان کردن

نویسه گردانی: ZBAN KRDN
زبان کردن . [زَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زبان درازی کردن . (آنندراج ) (ارمغان آصفی ج 2 ص 6). کنایه از زبان دراز کردن و سخن به درازی گفتن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 191) :
شمعی که پیش روی چو ماه تو برکشند ۞
از تیغ گردنش بزنم گر زبان کند ۞ .

میرخسرو (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
زبان سپید کردن . [زَ س َ / س ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از اظهار عجز وفروتنی کردن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) : درکف اوصاف او لابه و زاری نطق...
زبان کوته کردن . [ زَ ت َهَْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قطع کلام . سخن کوتاه کردن : گر از حدیث تو کوته کنم زبان امیدکه هیچ حاصل ازین گفتگو نمی ...
زبان درازی کردن . [ زَ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گستاخی نمودن و ملامت کردن . (ناظم الاطباء). بدزبانی کردن . بیرون از ادب سخن گفتن : دختری که...
زبان تازه کردن . [ زَ زَ / زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زبان تر کردن . زبان آوردن . (آنندراج ) : زبان تازه کردن به اقرار توبرانگیختن علت از کارتو...
زبان نازک کردن . [ زَ زُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ۞ کنایه از دقت در سخن گفتن . باریک سخن گفتن . موی شکافی کردن : دانش به نسبت بر و روی که ...
اعتراض کردن به کسی. اعتراض کردن به کار و فعل و عملکرد کسی: «چون بازجُستی نبود کار و حال او را، انتقام‌ها و تَشَفّی‌ها رفت، و بدان سبب مردمان زبان بر ب...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.