زمین
نویسه گردانی:
ZMYN
زمین . [ زَ ] (ع ص ) برجای مانده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، زَمنی ̍. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). کسی که پای او شل شود و از جای خود حرکت نتواند کرد او را زَمِن نیز گویند... مأخوذ از زمانت . (غیاث ).
واژه های همانند
۱۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
زمین شناسی . [ زَ ش ِ ] (حامص مرکب ) ۞ علم به احوال کره ٔ زمین و قسمتهای مختلف آن و شناختن معدنیات و عناصری که کره را بوجود آورده اند. ...
زمین پیمای . [ زَ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) مساح . (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (دهار) (مهذب الاسماء) (ملخص اللغات ) (ربنجی ) (ناظم الاطباء). کنایه از مس...
زمین تواضع. [ زَ ت َ ض ُ ] (ص مرکب ) در دو شاهد زیر از سوزنی ظاهراً کنایه از تواضعی سنگین و پروقار است : زمین تواضع، صدریست آسمان همت چو این ...
ایران زمین . [ زَ ] (اِخ ) سرزمین ایران . کشور ایران : تو بشناس کز مرز ایران زمین یکی فرد بد نام او آبتین . فردوسی .شگفتی بر او آفرین خواندندورا...
توران زمین . [ زَ ] (اِخ ) توران زمی . مملکت توران . سرزمین توران : برفتش سیاوخش و آن را بدیدمر آن را ز توران زمین برگزید. فردوسی .به منشور و...
خراج زمین . [ ج َ ج ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ضَریبَه . خراج الارض . رجوع به خراج الموظف در این لغت نامه شود.
چاله زمین . [ ل َزَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان علی آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی که در 2 هزارگزی خاور شهر شاهی واقع شده .آبش از رودخانه سیا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
یونان زمین . [ زَ ] (اِخ ) زمین یونان . سرزمین یونان . کشور یونان . (از یادداشت مؤلف ) : جزیره یکی بُد به یونان زمین کروتیس بُد نام شهر گزین ...
عالم زمین . [ ل َ زَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش کرج شهرستان تهران . واقع در 41هزارگزی شمال باختری کرج و 2هزارگزی شمال راه شوسه ٔ کرج ...