زیان
نویسه گردانی:
ZYAN
زیان . (اِمص ) زندگانی کردن . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). زیستن . (ناظم الاطباء). || (نف ) زینده و زندگانی کننده . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی ) (از فرهنگ فارسی معین ). زیست کننده . (ناظم الاطباء). اسم فاعل از زیستن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : زردشت را گفتند جانور چند نوع است ؟... گفت : «زیانی گویا و زیانی گویامیرا و زیانی میرا». رجوع شود به قابوسنامه به اهتمام نفیسی ص 71 با مقابله ٔ عبارتی از قابوسنامه بقلم نگارنده ... (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به مجله ٔ یغما سال اول شماره ٔ 4 صص 180 - 185 شود. || زندگی دهنده . (فرهنگ رشیدی ). به همه ٔ معانی رجوع به ترکیبهای این کلمه شود.
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
زیان . (اِ) نقصان . (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). نقصان و ضرر و خسارت و کمی . (از ناظم الاطباء). ضرر (مادی یا معنوی ). خسارت ....
زیان . (ع اِ) آنچه بدان آرایند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هر آنچه بدان آرایند و آرایش کنند و زینت . (ناظم الاطباء).
زیان . [ زَ ] (ع ص ) قمر زیان ؛ قمر نیکو و خوب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ماه نیکو و خوب . (ناظم الاطباء).
ام زیان . [ اُم ْ م ِ زَی ْ یا ] (ع اِ مرکب ) گاو. (مهذب الاسماء).
بی زیان . (ص مرکب ) (از: بی + زیان ) بی ضرر. بی اذیت . بی گزند. (یادداشت مؤلف ) : همی گفت هر کس که بودش خردکه گر بی زیان او بما بگذرد. فردو...
زیان دار. (نف مرکب ) ضررناک . (انجمن آرا). مضر وآسیب آور. و رجوع به زیان و دیگر ترکیبهای آن شود.
زیان بخش . [ زیام ْ ب َ ] (نف مرکب ) مضر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زیان آور. رجوع به زیان و دیگر ترکیبهای آن شود.
بنی زیان . [ ب َ ] (اِخ ) حکامی که در سال 633 تا سال 796 هَ . ق . در الجزایر به نیابت از جانب الموحدین حکومت داشتند و مثل مجاورین خود بنی حفص...
زیان آور. [ وَ ] (نف مرکب ) مضر و مفسد. هر چیز که موجب ضرر و خسارت و فساد گردد. (ناظم الاطباء).
زیان زده . [ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) متضرر. مغبون . خاسر. غبن . ذوهزارات . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). خسارت کشیده در داد و ستد و تجارت و معامله...