سبح
نویسه گردانی:
SBḤ
سبح . [ س َ ] (ع مص ) شناوری نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شنا کردن . سباحة. (از اقرب الموارد). رجوع به سباحت شود. || تصرف کردن در معاش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). تصرف کردن در معیشت . (ترجمان تهذیب عادل ص 56) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || (اِمص ) آرامش . || (مص ) زمین کندن . || بسیار گفتن . (منتهی الارب )(آنندراج ). سبح در کلام ؛ فزون گفتن . || خواب و آرامش و آرمیدن . (منتهی الارب ). خوابیدن و آرمیدن . (از اقرب الموارد). || آمدن و رفتن و برگردیدن و پراکنده شدن در زمین . (منتهی الارب ): سبح قوم ؛ برگردیدن و آمدن و رفتن ایشان و پراکنده گشتن آنان در زمین . (منتهی الارب ). || دور رفتن . (منتهی الارب ). دور رفتن در سیر. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۰۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
صبح راست خامه . [ ص ُ ح ِ م َ / م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صبح دوم . صبح صادق . رجوع به صبح راست خانه شود.
صبح راست خانه . [ ص ُح ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به معنی صبح راست است که کنایه از صبح صادق باشد و به جای نون میم هم بنظر آ...
صبح بخیر گفتن . [ ص ُ ب ِ خ َ / خ ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) تحیت بامداد ادا کردن . رجوع به صباح الخیر و صباح کنان شود.