سر
نویسه گردانی:
SR
سر. [ س َرر ] (ع مص ) چوب دراز در زیر سنگ آتش زنه کردن تا آتش بگیرد. || چوب نهادن در میان آتش زنه . (منتهی الارب ). چوب را در طرف سنگ آتش زنه گذاشتن تا بدان آتش گیرد، و آن هنگامی است که میان تهی باشد، گویند: «سر زندک فانه اسر»؛ ای اجوف . (اقرب الموارد). || شادباد گفتن کسی را. (منتهی الارب ): سر فلاناً سراً؛ حیاه بالمسرة. (اقرب الموارد). || ناف بریدن کودک را. (منتهی الارب ). ناف کودک بریدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). || سرنیزه زدن بر ناف .(منتهی الارب ). بر ناف زخم زدن . (تاج المصادر بیهقی )(المصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). || بیمار ناف گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۷ ثانیه
سر انداختن. {سَ اَ تَ}. (مص. مرکب) حرکت سر به خرام در رقص. سر در شور رقص و سماع مستانه جنباندن. نیز سر به پای کسی انداختن کنایه از جانفشانی. ////////...
نوعی چکش که یک سرش کروی و گوی مانند ست.
در مورد چیزی تحقیق و کنکاش کردن
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
گیل چاله سر. [ ل َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دههای فرح آباد گیلان .(سفرنامه ٔ رابینو ص 120 انگلیسی و 161 بخش فارسی ).
سر باز کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خلق کردن . ایجاد کردن : حصار جهان را که سر باز کردز بیت المقدس سرآغاز کرد. نظامی . || افتتاح کردن . آغ...
زبان بی سر. [ زَ ن ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از سخن بیهوده باشد. (خلاصه ٔ بهارعجم ) (آنندراج ) (برهان قاطع).سخن بیهوده . (ناظم الا...
چهارخانه سر. [ چ َ ن َس َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان لاهیجان . 71 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش چای ...