شاة
نویسه گردانی:
ŠA
شاة. (ع اِ) الَ ... وسیله ای که بدان از نخل خرما بالا روند. (از ذیل اقرب الموارد).
واژه های همانند
۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۸ ثانیه
شاه چراغ . [ هَِ چ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عوام آنگاه که چراغ روشن است و سوگند خوردن خواهند اشاره به چراغ افروخته کنند و گویند: به ...
شاه چراغ . [ هَِ چ ِ ] (اِخ ) لقبی است که شیرازیان به احمدبن موسی علیه السلام داده اند که در آن شهر مدفون است و بقعه ای دارد. و مهمترین ...
شاه حسینی . [ ح ُ س َ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) گوینده ٔ شاه حسین ، و «شاه حسین » خطابی است که شیعیان امام سوم را کنند در مراسم سوگواری خاصه آن...
شاه ولایت . [ هَِ وِ ی َ ] (اِخ ) لقبی است که شیعیان فارسی زبان به علی بن ابی طالب علیه السلام دهند.
شاه یحیی . [ ی َ یا ] (اِخ ) از سلاطین سلسله ٔ آل مظفر. رجوع به شاه نصرةالدین یحیی شود.
غازی شاه . (اِخ ) ملقب به اختیارالدین . از امرای بنگاله ٔ شرقی از سال 1349-1352 هَ . ق . (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 276). و رجوع به اخت...
غذای شاه . [ غ ِ / غ َ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خورش شاهی . از جمله ٔ غذاهای مطبوع بود که در قصرخسرو پرویز برای پادشاه ولاش مهیا می کرد...
غریب شاه . [ غ َ ] (اِخ ) رجوع به جمال الدین و رجوع به شدالازار ص 413 و حاشیه ٔ آن شود.
غلام شاه . [ غ ُ ] (اِخ ) حاکم سند که با دادن باج ولایت را از شر «شاه درانی » رهایی بخشید. رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 77 شود.
لیزان شاه . (اِخ ) لقب پادشاهان شروان (به اران ) که آنان را خرسان شاه و شروان شاه نیز میخوانده اند. (از حدود العالم ).