شجعاء
نویسه گردانی:
ŠJʽAʼ
شجعاء. [ ش َ ] (ع ص ) مؤنث اشجع. ج ، شُجع. (از اقرب الموارد). رجوع به اشجع شود. زن پردل و دلاور.(منتهی الارب ). شجیعة. (از اقرب الموارد). || دراز. (از اقرب الموارد). || ناقة شجعاء؛ شترماده ٔ سبک دست و پا در رفتن . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
شجاع آباد. [ ش ُ ] (اِخ ) دهکده ٔ کوچکی است از بخش شهداد شهرستان کرمان که دارای 15 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
شجاع الدین . [ ش ُ عُدْ دی ] (اِخ ) ابوالقاسم اعور زوزنی . حاکم کرمان . رجوع به ابوالقاسم شجاع الدین زوزنی شود.
شجاع الدین . [ ش ُ عُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به ابولؤلؤ مولی مغیرةبن شعبه شود.
شجاع الدین . [ ش ُ عُدْ دی ] (اِخ ) اسماعیل بن عمرالظوری از ایوبیانی است که در دمشق حکومت داشته اند. (از معجم الانساب و الاسرات زامباور ج 1 ...
شجاع الدین . [ ش ُ عُدْ دی ] (اِخ ) الیاس از خاندان «منتشا»ست که در مغلا، بالاط، بوزایوک ، میلاس ، بجین و مرن حکومت میکرده اند. بار اول حکومت...
شجاع الدین . [ ش ُ عُدْ دی ] (اِخ ) امیر ذوالنون ارغون . از امرای معاصر میرزا بدیعالزمان بود که مدتی رتق و فتق امور قندهارو فراه و زمین داور...
شجاع الدین . [ ش ُ عُدْ دی ] (اِخ ) سپهسالار قاسم بن محمود. وی در ذوالحجه ٔ سال 667 هَ . ق . به حکومت قلعه ٔ کاه منصوب گردیده است . (تاریخ س...
شجاع الدین . [ ش ُ عُدْ دی ] (اِخ ) سلطان سورله ، یکی از اکراد و الواری است که در عهد شاه عباس به رتبه ٔ سلطانی و خانی رسیده است و مدتی ام...
شجاع الملک . [ ش ُ عُل ْ م ُ ] (اِخ ) «شاه شجاع » چهارمین از خاندان درانی افغانستان که حکومت وی بار اول در سال 1216 هَ . ق . و بار دوم در 1...
شجاع الدوله . [ ش ُ عُدْ دَ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) ابن صفدر جنگ از خاندان میرزا ناصر است و در سال 1152 هَ . ق . در لکهنو حکومت کرده و در سال 1167 ...