۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۱ ثانیه
تباه شدن . [ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فاسد شدن . (ناظم الاطباء). تباه گشتن . تباه گردیدن . ضایع شدن .خراب گشتن . مختل شدن . اختلال پیدا کردن :...
پشیم شدن . [ پ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پشیمان شدن باشد. || پراکندگی و جدائی ورزیدن . || نشناختن . (برهان قاطع).
پنبه شدن . [ پَم ْ ب َ / ب ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نرم و سفید شدن . || گریختن . || متفرق و پریشان گردیدن . (برهان قاطع) : پنبه کنم لشکرشان ر...
پاپی شدن . [ پ َ / پ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پاپی شدن امری را؛ اصرار ورزیدن در آن . دنبال کردن آن .
پارسا شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) زَهادَت . زُهد. اِحصان .
تبرک شدن . [ ت َ ب َرْرُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کسب میمنت و مبارکی و برکت کردن . (ناظم الاطباء). متبرک گشتن . رجوع به تبرک شود.
تجدید شدن . [ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تازه شدن . نو گردیدن . || در تداول امروز بیشتر درباره ٔ شاگردان مدارس گفته شود که در امتحان خرداد در چ...
تخته شدن . [ ت َ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مسطح و هموار شدن . تخته شدن یاقوت ؛ مسطح و هموار شدن یاقوت . (آنندراج ) : مفتون راه و رسم هنرو...
ترازو شدن . [ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از برابر شدن دو غنیم باشد در شجاعت و زور. (برهان ). برابر و مقابل شدن دوغنیم چنانکه هیچ یک بر دی...
تشنه شدن . [ ت ِ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عطشان شدن . خواهان نوشیدن شدن : چون تشنه شوم به رشته ٔ جان آبی ز جگر کشید خواهم . خاقانی . |...