اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شدن

نویسه گردانی: ŠDN
شدن . [ ش َ ] (ع اِ) درختی است شکوفه ٔ آن مانند شکوفه ٔ یاسمین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۲ ثانیه
بسمل شدن . [ ب ِ م ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ذبح شدن . کشته شدن : بسمل خنجر اخلاص شو ار میخواهی که بتیغ ملک الموت نگردی مردار.مولانا قطب عتیقی .
بلبل شدن . [ ب ُ ب ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از گویا شدن و بر سر شور آمدن . (آنندراج ). بسیار سخن گفتن . (فرهنگ فارسی معین ) : عاشق پرشکوه ...
بنده شدن . [ ب َ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مطیع شدن . رام شدن . اسیر شدن . گرفتار شدن : چو کاووس بگرفت گاه پدرمر اورا جهان بنده شد سربسر. ف...
بندی شدن . [ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اسیر شدن . گرفتار شدن . || زندانی شدن . (فرهنگ فارسی معین ) : چون به امر اهبطوا بندی شدندحبس خشم و حرص...
بیخود شدن . [ خوَدْ / خُدْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مدهوش شدن و از هوش رفتن . (ناظم الاطباء). بیخود گشتن : در آن آیینه دید از خود نشانی چو خود را ی...
بیدار شدن . [ ش ُ دَ] (مص مرکب ) از خواب برخاستن . (ناظم الاطباء). تیقظ.(ترجمان القرآن ). استیقاظ. (المصادر زوزنی ). سر از خواب برداشتن . سر برگر...
بیره شدن . [ رَه ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مخفف بیراه شدن . از بیراهه رفتن . راه گم کردن : نراند براه ایچ و بیره شوداز ایرانیان یکسر آگه شود....
بیزار شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مانده شدن . دلتنگ شدن . مأیوس گشتن . (ناظم الاطباء). دل آزرده شدن . نومید شدن . دلسرد شدن : از یار به هر جو...
بیمار شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ناتندرست شدن . ناخوش شدن . دچار بیماری شدن . تن بیمار گشتن . اعتلال . (تاج المصادر بیهقی ). سقم . (ترجمان القرآ...
بیهش شدن . [ هَُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بیهوش شدن . از خود بیخود گشتن : هر آنکس که از دور بیند تراشود بیهش و برگزیند ترا. فردوسی .رجوع به بیهش ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.