۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۶ ثانیه
گرمائی شدن . [ گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بیمار شدن بعلت گرمی هوا. گرمازده شدن . || مبتلا به اسهال یا قی شدن در اثر حرارت هوا.
لکه دار شدن . [ ل َک ْ ک َ / ک ِش ُ دَ ] (مص مرکب ) لکه دار شدن عرض و نام و ناموس و جز آن از کسی ؛ به تهمتی یا ارتکابی زشت مشهور شدن .
غوطه ور شدن . [ طَ / طِ وَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) غوطه خوردن . به آب فروشدن . فرورفتن در آب . سربه آب فروبردن . غوطه زدن . ناغوش خوردن : در آن ...
رای زن شدن . [ زَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مشاور شدن . طرف مشورت قرار گرفتن . مورد مشاوره گردیدن : سپاهی و شهری شدند انجمن زن و کودک و مرد شد رای ...
رگ برگ شدن . [ رَ ب ِ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پیچیدن عضوی از جاندار به طوری که رگها از جای خود دور شود. (فرهنگ نظام ). التواء و پیچیدگی در عرق...
روده بر شدن . [ دَ / دِ ب ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از خنده ، در تداول عامه ، سخت و بسیار طولانی خندیدن که در آن احتمال بریده شدن روده باشد. رج...
روز دیر شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ضایع و تباه شدن روز. (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ).
زبان زد شدن . [ زَ زَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مشهور شدن . (فرهنگ نظام ). بر سر زبانها افتادن . چون مثل سائر شدن . رجوع به زبان شود.
زبان گزشدن . [ زَ گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تند و تیز شدن . حَزر؛ زبان گز شدن شیر. (منتهی الارب ) : همچو زنبور شد زبان گز و بازدر گوارش لعاب زنبور ...
سائیده شدن . [ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به ساییده شدن شود.