۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۲.۹۹ ثانیه
لگدمال شدن . [ ل َ گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پی سپر شدن .
گندیده شدن . [ گ َ دی دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گنده شدن . متعفن شدن .
محاصره شدن . [ م ُص َ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شهربند شدن . محصور شدن . حصاری شدن . در میان گرفتگی و بند شدگی راه واقع شدن .
مأیوس شدن . [ م َءْ ش ُدَ ] (مص مرکب ) ناامید شدن . (ناظم الاطباء). نومید شدن : در اثنای آن حال محمود را آبله برآمد و فرمان یافت پس برکیا...
متأذی شدن . [ م ُ ت َ ءَذْ ذی ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اذیت دیدن . آزار دیدن . اذیت کشیدن : بغراخان به هوای بخارا متأذی شد. (ترجمه ٔ تاریخ یم...
مالیده شدن . [ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گوشمال یافتن . تنبیه و مجازات شدن . سرکوب شدن . منکوب شدن . شکست خوردن : و به جنگ علی تکین رف...
ماننده شدن . [ ن َن ْ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شبیه کسی یا چیزی گردیدن . تشبه جستن : به چهره شدن چون پری کی توان به افعال ماننده شو...
نالنده شدن . [ ل َ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مریض و رنجور شدن . دردمند و بیمار شدن . رجوع به نالنده شود.
ناشکیبا شدن . [ ش ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) جزع . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). بی قرار و بی تاب شدن . و رجوع به ناشکیبا شود.
ناراحت شدن . [ ح َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، عصبی شدن .برآشفتن . || به زحمت افتادن . ملول شدن .