اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شکر

نویسه گردانی: ŠKR
شکر. [ ش ُ ] (ع مص ) سپاس داشتن و ثنای نیکو گفتن خدای و هر محسن رابر احسان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). سپاس و ثنا گفتن منعم را به نعمت او، و آن برای خدای تعالی و هر منعمی بکار رود ولی حمد مخصوص خداست . (از یادداشت مؤلف ). و قیل لایکون الشکر الا عن ید. (ناظم الاطباء). سپاسداری کردن . (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن ص 62) (تاج المصادر بیهقی ). سپاس داشتن خدای را و ثنای نیکو گفتن مر او را و بجا آوردن آنچه را که واجب گردانیده از اطاعت و ترک معصیت ، و شکرت لﷲ افصح از سایر می باشد. (ناظم الاطباء). سپاس و ثنا گفتن منعم را به سبب حصول نعمت از او، و آن دلالت کند بر تعظیم منعم به سبب انعام ، خواه به زبان و خواه به قلب و خواه به ارکان و جوارح یعنی دست و پا. (غیاث ). || پاداش دادن خدای بنده را. (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || قبول کردن کاری . || راضی بودن از کسی ، گویند: شکر اﷲ سعیه ؛ ای قبل عمله و رضی عنه . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). || بسیار شدن شکیر درخت . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
نوعی شیره گیاهی سفت .شکر سفت و سفید.نبات
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
معادی شکر. [ م ُ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) شکرنده ٔ معادی . شکارکننده و شکننده ٔ دشمن : شاه بادی و توانا و قوی تا به مرادگه ولی پروری و گاه معادی...
مان‌ها فراورده‌‌‌های نسبتاً شیرینی‌ هستند که‌ به‌صورت‌ طبیعی‌ یا در اثر فعالیت‌ حشرات‌ از برگ‌، پوست‌، شاخه‌ و یا در اثر شکافتن‌ تنه‌ بعضی‌ از درختان‌...
شکر نمودن . [ ش ُ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) سپاس گفتن . شکر گزاردن : شکر نمود بعداز آنکه علاج کرد سخنهای سربسته را. (تاریخ بیهقی چ اد...
شکر خوردن . [ ش َ ک َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از شیرین کام بودن . کامروا بودن . در ناز و نعمت بسر بردن : این هم ز بخشش فلک و جود ع...
شکر داشتن . [ ش ُت َ ] (مص مرکب ) سپاس داشتن . ثنا داشتن . خرسند و خشنود بودن . مقابل گله داشتن و شکوه داشتن : زلفش نگر دلال دل از من چه پ...
شکر شکستن . [ ش َ ک َ / ش َک ْ ک َ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) خرد کردن شکر. ساییدن شکر. شکستن شکر را برای خوردن ، چنانکه طوطی . (یادداشت مؤلف ) ...
خندان شکر. [ خ َ ش ِ ک َ ] (ص مرکب ) کنایه از زیبا و خوش خنده : در حال خاقانی نگر بیمار آن خندان شکرزآن چشم بیمار از نظر چشم مداوا داشته . خاق...
کوچه ٔ شکر. [ چ َ / چ ِ ی ِ ش َ ک َ ] (اِخ ) نام محله ای است بسیار تنگ در اصفهان . (آنندراج ) : اثری هیچ نباشد ز دهانت که تراکوچه ٔ تنگ شکر ر...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۶ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.