اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شور

نویسه گردانی: ŠWR
شور. (نف مرخم ) شوینده . (رشیدی ) (آنندراج ) (انجمن آرا). مخفف شورنده بجای شوینده ، در ترکیبات : قالی شور. مرده شور. خودشور. طلاشور. ریگ شور. جامه شور. روشور. تن شور. سرشور (گِل ِ...). کهنه شور. قاب شور (جل ...). گوش شور (آلت طبیب ). لگن شور (با خطابی به استخفاف پرستار بیمار را). تخته شور. (یادداشت مؤلف ). رجوع به هر یک از این ترکیبات شود. || (اِمص ) عمل شستن . یک بار شستن (در جامه ). شستن و پاکیزه ساختن به آب . (برهان ) (جهانگیری ): شور اول این جامه است . یک شور بیشتر نرفته است . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
لب شور. [ ل َ ] (ص مرکب ) کمی شور.
یک شور. [ ی َ / ی ِ] (ن مف مرکب ) جامه و پارچه ای که یک بار شسته شده .- یک شور پوشیدن جامه ؛ جامه که واگردان ندارد. پوشیده و عوض نکردن ...
گوش شور. (اِ مرکب ) رجوع به گوش شوی شود.
لگن شور. [ ل َ گ َ ] (نف مرکب ) شوینده ٔ لگن . || (به تحقیر و طعن ) پرستار بیمار.
قاب شور. (اِ مرکب ) ژنده ای که به آب چلو یا جز آن خیسانده و ظروف چرب را بدان شویند. قاب دستمال . رجوع به قاب دستمال شود.
قره شور. [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس واقع در 12000 گزی باختر کلاله . موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آ...
کال شور. (اِخ )دهی است از دهستان پساکوه بخش کلات شهرستان درگز، واقع در 87هزارگزی جنوب خاوری کبود گنبد. دامنه و سردسیر است و 25 تن سکنه د...
کل شور. [ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان طیبی گرم سیری است که در بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغراف...
بیده آفتابه فرنگی یا بیده توسط غربی ها در انواع متنوعی نظیر آب پرتابی ،غرقابی ؛ توالت همراه و دارای هوا گرم پاش و غیره ؛ اختراع و تولید شده است. آف...
شور زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) (...دل ) دل شور زدن . در تداول زنان ، مضطرب و نگران بودن برای غایبی یا امری مکروه که سپس اتفاق می افتد. دل...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.