اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صان

نویسه گردانی: ṢAN
صان . (اِخ ) از کور اسفل ارض است به مصر و آن بجز «صا» است و آن را صان و ابلیل گویند. (معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
صان استبان . [ اِ ت ِ ] (اِخ ) یکی از شهرهای اسپانیاست . رجوع به شنت استابین و رجوع به الحلل السندسیة ج 1 ص 334 شود.
تانیس(به یونانی: (Τάνις)(در عربی:صان الحجر) نام یونانی شهر باستانی جانت (Djanet) در شمال خاوری دلتای نیل در مصر می‌باشد. این شهر در کنار شاخهٔ قهوه‌ای...
سان . (اِ) سنگی بود که بدان کارد و شمشیر و امثال آن را تیز نمایند و آن را فسان نیر نامند. (جهانگیری ) (صحاح الفرس ). سنگی بود که با آن کارد...
سان . (اِخ ) از قرای بلخ . (معجم البلدان ج 5). شهری است بخراسان از گوزکانان و مر او را ناحیتی است آبادان و از وی گوسپند بسیار خیزد.(حدود ا...
سان : به معنی مشابه ، همچون ، همانند، آسا وار ، واره ، گون . در پیوندهایى چون گربه سان ، همچون گربه (از خانواده گربه ها) . سگ سان یا طوطى سان . دیوسان...
سعن . [ س َ ] (ع اِ) پیه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شراب خالص بدون آغشتگی . (اقرب الموارد).
سعن . [ س ُ ] (ع اِ) خیک و مشک که نصف آن تراشیده باشد و در آن نبیذ سازند و گاهی از آن آب پاشی کنند مانند دلو و گاهی زنان در آن رشته و پن...
بی هما و بی مانند بدونی تشابه
آفتاب انگلیسی وماه در زبان ترکی شبیه ماه در زبان ترکی
صدف سان . [ ص َ دَ ] (ص مرکب ) بمانند صدف . بکردار صدف . صدف گون : کو ساقی دریاکشان کو ساغر دریانشان کز عکس آن گوهرفشان بینی صدف سان صبح را. ...
« قبلی صفحه ۱ از ۸ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.