صان
نویسه گردانی:
ṢAN
صان . (اِخ ) از کور اسفل ارض است به مصر و آن بجز «صا» است و آن را صان و ابلیل گویند. (معجم البلدان ).
واژه های همانند
۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
سان نازار. (اِخ ) ۞ ایاکوپو (1456 - 1530م .). شاعر لاتین و ایتالیا متولد در ناپل .مصنف مشهورترین رمان دهاتی آرکادیا ۞ که به شعر و به نثر و...
سان لوکار. (اِخ ) ۞ شهر و بندری است از اسپانیا در ایالت قادس ۞ دارای 35400 تن سکنه .کلمب سومین مسافرت خود را از آنجا شروع کرده است .
سان مارتن . [ ت َ ] (اِخ ) ۞ ژوان ژوزه . ژنرال و مرد سیاسی آرژانتین . در سال 1778م . در یاپیو ۞ متولد و در سال 1850 در همانجا فوت کرده است ...
یاقوت سان . (ص مرکب ) مانند یاقوت سرخ : فلک چون جام یاقوتین روان کردز جرعه خاک را یاقوت سان کرد.نظامی .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
سان تومه . [ ت ُ م ِ ] (اِخ ) ۞ جزیره ای است از مستملکات پرتقال واقع در 200 هزارگزی شمال غربی دماغه ٔ لویز در داخل خلیج گینه در آفریقای ...
سان اندری . [ اَ ] (اِخ ) از جمله شهرهای صنعتی است در بارسلونا (اسپانیا). رجوع به الحلل السندسیه ج 2 ص 272 و رجوع به اسپانیا شود.
سان دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) عرض سلاح و سامان لشکر. (از آنندراج ذیل سان ). عرض سپاه نمودن . (ناظم الاطباء). عرض دادن . لشکر عرض دادن : خو...
سان دیدن . [ دی دَ ] (مص مرکب ) سپاه را از نظر گذراندن .دیدن سپاه . دیدن لشکر را با ساز و برگ : دید چندانی که سان لشکر افلاک رابر منجم طال...