صرخ
نویسه گردانی:
ṢRḴ
صرخ . [ ص ُ ] (اِخ ) کوهی است بشام . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
سرخ شبان . [ س ُ ش َ ] (اِخ ) در کتب فارسی خاصه جاماسپ نامه نام موسی کلیم اﷲ است و گوید سرخ شبان باهودار و باهو به موحده بمعنی چوب دستی و...
سرخ رباط. [ س ُ رُ ] (اِخ ) یکی از پنج بلوک راست پی است که در ارتفاع 2340 در سه فرسخی گردنه ٔ گدوک واقع است . رجوع به ترجمه ٔ سفرنامه ٔ ما...
سرخ زرده . [ س ُ زَ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) نوعی از اسب باشد. (آنندراج ).
دیمه سرخ . [ م ِ س ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان اربعه پائین (سفلا) بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد با 12 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ا...
زبان سرخ . [ زَ ن ِ س ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زبان ، عضو معروف . (آنندراج ) : سرسبز از زبان سرخ خود بر باد داد آنکس که از اهل سخن چون طوطی...
سرخ جویان . [ س ُ ] (اِخ ) نام رودی نزدیک بدخشان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به تاریخ جهانگشا ج 1 ص 50 شود.
چشمه سرخ . [ چ َم َ س ُ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «از مزارع بافت به زنجان ۞ کرمان است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 235). ده مرکزی...
چشمه سرخ . [ چ َ م َ س ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش جوار شهرستان ایلام . که در 14هزارگزی شمال باختری جوار و 14 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ ایلام ...
چشمه سرخ . [ چ َ م َ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد که در 62 هزارگزی جنوب خاوری فریمان و 10هزارگزی ج...
خانه سرخ . [ ن ِ س ُ ] (اِخ ) نام محلی است کنار راه کرمان و سیرجان میان کاروانسرای گلووبیدخیلی در یک میلیون و صد و دوهزار و سیصدگزی تهران...