اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صرخ

نویسه گردانی: ṢRḴ
صرخ . [ ص ُ ] (اِخ ) کوهی است بشام . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
قلعه سرخ . [ ق َ ع َ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جلالوند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ، واقع در75هزارگزی جنوب کرمانشاهان و 8هزارگزی چنار...
قلعه سرخ . [ ق َ ع َ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هندیجان بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز، واقع در 15هزارگزی باختر ایذه ، موقع جغرافیایی آن کوهستا...
قلعه سرخ . [ ق َ ع َ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند، واقع در 42هزارگزی جنوب درمیان سر راه شوسه ٔ بیرجن...
قلعه سرخ .[ ق َ ع َ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهرنو بالاولایت باخور بخش طیبات شهرستان مشهد، واقع در 90 هزارگزی شمال باختری طیبات موقع ...
قلعه سرخ . [ ق َ ع َ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاریزنو بالاجام بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقعدر 27هزارگزی شمال باختری تربت جام و یکه...
قلعه سرخ . [ ق َ ع َ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چنارود بخش آخوره ٔ شهرستان فریدن ، واقعدر 20هزارگزی جنوب آخوره و 12هزارگزی راه عمومی م...
قلعه سرخ . [ ق َ ع َ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرکن بخش فلاورجان شهرستان اصفهان ، واقع در 12هزارگزی جنوب خاور فلاورجان متصل براه مبا...
سرخ قلعه . [ س ُ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان میلانلو بخش شیروان شهرستان قوچان . دارای 1053 تن سکنه است . آب آن از چشمه . محصول آن غلات...
سرخ کردن . [ س ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برنگ سرخ درآوردن . چیزی را رنگ سرخ زدن . || گوشت یا سبزی وجز آن را با روغن داغ برشته کردن . بریان ...
سرخ سوار. [ س ُ س َ ] (اِ مرکب ) سوار قرمزپوش . سواری که لباس او سرخ باشد. || کنایه از جگر است و آن ازجمله آلات اندرونی انسان و حیوانات ...
« قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۶ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.