اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صو

نویسه گردانی: ṢW
صو. [ ص َوو ] (ع ص ) فارغ . خالی . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
شش سو. [ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) شش جهت . (ناظم الاطباء). شش جهت است که بالا و پایین و پس و پیش و چپ و راست باشد. (برهان ) (از آنندراج ) (از ان...
آق سو. (اِخ ) نام ترکی چند رود به آسیای مرکزی .
آق سو. (اِخ ) نام شهری بترکستان شرقی چین ، دارای 50هزار سکنه . || نام واحه ای بترکستان . || نام شهری به آسیای صغیر.
آن سو. (اِ مرکب ، ق مرکب ) آن سوی . آن طرف . مقابل این سوی .
هم سو. [ هََ ] (ص مرکب ) دو چیز که در یک جهت در حرکت باشند.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
قره سو. [ ق َ رَ ] (اِخ ) (رود...) از شمال کرمانشاه به جنوب آن جاری است ، و از شمال شرقی میگذرد. شعبه ای از آن از صحنه میگذرد. (جغرافیای س...
قره سو. [ ق َ رَ ] (اِخ ) (رود...) رودی است در استرآباد. رود استرآباد شعبه ای است از آن . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 305 و 306 و 308).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.