صو
نویسه گردانی:
ṢW
صو. [ ص َوو ] (ع ص ) فارغ . خالی . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۵۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
ساری سو. (اِخ ) دهی است از دهستان چای باسار بخش پلدشت شهرستان ماکو، واقع در 13 هزارگزی باختر پلدشت ، و 3 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ پلدشت به ...
هاچه سو. [ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش شاهین دژ شهرستان مراغه که در 6 هزارگزی خاور شاهین دژ و 5هزارگزی شمال خاوری ارابه رو شاهین د...
اسیق سو. [ اِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کبودگنبد بخش کلات شهرستان دره گز، در 18000گزی جنوب باختری کلات دره . سردسیر. سکنه 149 تن . آب آن از رو...
این سو. (اِ مرکب ، ق مرکب ) اینطرف و این کنار. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ).
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: ایرشیا ïrŝyâ (سنسکریت) **** فانکو آدینات 09163657861
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
هوله سو. [ هَُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش شاهین دژ شهرستان مراغه . در مسیر ارابه رو شاهین دژ به تکاب قرار دارد و دارای 1069 تن ...
پرستش سو. واژه ای است که زرتشتیان (مزدیسنان) ایرانی برای قبله (قبلة) بکار می برند. بر این اساس، پرستش سویِ زرتشتیان نور می باشد؛ در اینجا، نور را نبای...
واکاربرد، به کاربردن چیزی به روشی غیر از روش اصلی و مفید آن
استفاده نادرست