صه
نویسه گردانی:
ṢH
صه . [ ص َه ْ ] (ع اسم فعل ) کلمه ای است که بدان متکلم را زجر کنند، یعنی خاموش باش . واحد و جمع در وی یکسان است . (منتهی الارب ). بمعنی امر یعنی خاموش باش . (غیاث اللغات ) (دهار). رجوع به نشوءاللغة ص 11 شود.
واژه های همانند
۱۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
سه گل . [ س ِ گ ُ ] (اِ مرکب ) نام درختی است که میوه ٔ آن چون پخته شود سرخ گردد و بغایت قابض باشد و آنرا به فارسی توت سه گل و به عربی ...
سه نوع . [ س ِ ن َ ] (اِ مرکب ) موالید ثلاثه . (آنندراج ) (غیاث ) : بچار نفس و سه روح و دو صحن و یک فطرت بیک رقیب و دو فرع و سه نوع و چار اسبا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
(عامیانه)خراب شدن کار به نحوی فضاحت بار.
خیطی بالا آمدن.
سه یکی . [ س ِ ی َ / ی ِ ] (عدد کسری ، اِ مرکب ) ثلث و یک بهره از سه بهره ٔ هر چیزی . (ناظم الاطباء) : کبک چون طالب علمی است و درین نیست ش...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
به زودی ، در یک چشم به هم زدن ، در کمترین زمان ممکن ،
سه سوک . [ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زز و ماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 256 تن سکنه است . آب آن از چشمه و قنات . محصول آنج...
سه شاخ . [ س ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از موالید ثلاثه باشد و آن حیوان ، نبات و جماد است . (برهان ) (ناظم الاطباء).
سه روح . [ س ِ ] (اِ مرکب ) موالید ثلاثه است که حیوان ، نبات و جماد باشد. (برهان ) (غیاث ) : بچار نفس و سه روح و دو صحن و یک فطرت بیک رقیب و...