اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صه

نویسه گردانی: ṢH
صه . [ ص َه ْ ] (ع اسم فعل ) کلمه ای است که بدان متکلم را زجر کنند، یعنی خاموش باش . واحد و جمع در وی یکسان است . (منتهی الارب ). بمعنی امر یعنی خاموش باش . (غیاث اللغات ) (دهار). رجوع به نشوءاللغة ص 11 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
سه چشمه . [ س ِ چ ِ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پساکوه بخش کلات شهرستان دره گز. دارای 227 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات ، ک...
سه دختر. [ س ِ دُ ت َ ] (اِخ ) سه خواهران است که کنایه از سه ستاره باشد از بنات النعش . (برهان ). بنات النعش . (فرهنگ رشیدی ) : نقشی از آن گر...
سه تاره . [ س ِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) رجوع به سه تا شود.
سه دوری . [ س ِ ] (اِ مرکب ) سه جاده که طول و عرض و عمق باشد و به عربی ابعاد ثلثه گویند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا).
سه دیگر. [ س ِ گ َ ] (عدد ترتیبی مرکب ، ص مرکب ) رجوع به سدیگر شود.
سه ضلعی . [ س ِ ض ِ ] (اِ مرکب ) سه بر. (فرهنگستان ).
سه ظلمت . [ س ِ ظُ م َ ] (اِ مرکب ) کنایه از تاریکی صلب و تاریکی شکم و تاریکی زهدان مادر است و آنرا سه ظلمات هم میگویند. (برهان ) (غیاث ) : ...
سه سنبل . [ س ِ سُم ْ ب ُ ] (اِ مرکب ) سوسنبر و آن سبزی باشد میان پودنه و نعناع زیرا که چون پودنه را دست نشان کنند سوسنبر شود و آنرا سی سنبر ...
سه کوهک . [ س ِ هََ ] (اِ مرکب ) خار خسک و آن خاری باشد سه گوش . (برهان ). خارخسک . (فرهنگ رشیدی ) (جهانگیری ) (الفاظ الادویه ). نام گیاهی است ...
سه گانه . [ س ِ ن َ /ن ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) کنایه از سه جام و پیاله ٔ شراب خوری . (برهان ). سه پیاله ٔ شراب که ثلاثه ٔ غساله گویند. (فرهنگ ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۱۳ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.