صیاءة
نویسه گردانی:
ṢYAʼ
صیاءة. [ ءَ ] (ع اِ) آب و دیگر پلیدی که از سلا برآید بعد ولادت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به صاء شود.
واژه های همانند
۲۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
سیاه منصور. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دشت دزفول . در 9 هزارگزی شمال شرقی دزفول . کنار راه شوسه ٔ شوشتر...
سیاه منصور. [ م َ ] (اِخ ) قریه ای است پنج فرسنگی میانه ٔ جنوب و مغرب خشت . (فارسنامه ٔ ناصری ).
سیاه منصور. [ م َ ] (اِخ ) از بلوکات گروسی حد شمالی سیلتان و جنوبی آن نیز سیلتان است . مرکز عربشاه ، عده ٔ قری 25. مساحت 46 هزار و مترو جمعیت...
سیاه منصور. [ م َ ] (اِخ ) هفت فرسخ میانه شمال و مغرب بیدشهر. (فارسنامه ٔ ناصری ).
کلاه سیاه . [ ک ُ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف ایل قشقائی . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 83).
کلاه سیاه . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان دشمن زیاری است که در بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع است و 927 تن سکنه دارد. (از فرهنگ ...
علی سیاح . [ ع َ ی ِ س َی ْ یا ] (اِخ ) ابن ابی بکربن علی هروی موصلی . مکنی به ابوالحسن . رحاله ٔ قرن 6 هَ . ق . رجوع به ابوالحسن سیاح و ع...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
گُ نِ. کلامی از روی تحکم در برابر تکرار "گشنه ام" از سوی کودکان در گویش کازرونی(ع.ش)
کنجد سیاه . [ ک ُ ج ِ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) گیاهی است از تیره ٔ نعناعیان و از دسته ٔ علف گربه ها که یک ساله است و دارای گلهای آبی و گ...