اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضبان

نویسه گردانی: ḌBAN
ضبان . [ ض ُب ْ با ] (ع اِ) ج ِ ضَب . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴۷ مورد، زمان جستجو: ۲.۳۱ ثانیه
زبان بُلغاری (به بلغاری: Български език، تلفظ: بَلگارسکی اِزیک) یک زبان هند و اروپایی و هموند شاخه جنوبی زبان‌های اسلاوی می‌باشد. بلغاری دارای ویژگی‌ه...
زبان یونانی (Ελληνικά, IPA: [eliniˈka] — "Hellenic") تاریخ مستند ۳۵۰۰ ساله دارد که از تک تک زبان یگانه خانواده زبان‌های هندواروپایی کُهَن‌تر است. ز...
زبان مقدونی (به مقدونی: македонски јазик مکدنسکی یازیک) زبان رسمی جمهوری مقدونیه است. مقدونی در گروه زبان‌های اسلاوی (شاخهٔ جنوبی) جای می‌گیرد. جمعیت ...
زبان بُلغاری (به بلغاری: Български език، تلفظ: بَلگارسکی اِزیک) یک زبان هند و اروپایی و هموند شاخه جنوبی زبان‌های اسلاوی می‌باشد. بلغاری دارای ویژگی‌ه...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
زبان مرغان . [ زَ ن ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) منطق الطیر... در قصص پیغمبران آمده که سلیمان زبان مرغان میدانسته و در قرآن است : و ع...
زبان گومگو. [ زَ ن ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آنکه سخن را من وجه بگوید و من وجه نگفته باشد. (آنندراج ).
زبان یافتن . [ زَ ت َ ] (مص مرکب ) رخصت یافتن به تکلم . (فرهنگ رشیدی ). اذن یافتن و رخصت حاصل کردن . (ناظم الاطباء). کنایه از رخصت تکلم ی...
زبان گنجشک . [ زَ گ ُ ج ِ ] (اِ مرکب ) ۞ درختی را گویند که بارش بزبان گنجشک ماند وبعضی بار آن درخت را گفته اند و به عربی لسان العصافیر و...
زبان گنجشک . [ زَ گ ُ ج ِ] (اِ مرکب ) نوعی از نان که بصورت زبان گنجشک باشد و آنرا قوش دیلی نیز خوانند. (بهار عجم ) : چشم بر آشیان گنجشکش هست...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.