اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضد

نویسه گردانی: ḌD
ضد. [ ض ِدد ] (اِخ ) بنوضد؛ قبیله ای است از عاد. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
ضد. [ ض ِدد / ض ِ ](از ع ، ص ، اِ) صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضد بکسر ضاد در لغت ناهمتا و نزد علماء علم کلام و فقهاء بمعنی مقابل باشد و ...
ضد. [ ض َدد ](ع مص ) غالب آمدن بر کسی . (منتهی الارب ). غالب شدن در خصومت بر کسی . || بازگردانیدن چیزی را از کسی . (منتخب اللغات ). برگردا...
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: یوت (پهلوی) ایب (پهلوی: ایبگَت) پرَتی prati (سنسکریت)
ضدء. [ ض َ دَءْ ] (ع مص ) خشم گرفتن . (منتهی الارب ).
ضد [ ض ِدد] + حال|| نقیضِ حال (حال در اینجا به معنای حالِ خوش) || ناخوشایند. برهم زننده ی خوشی یا برآشوبنده ی حالتِ مطبوع || آن کار، سخن یا چیزی که ب...
این دو واژه عربی است و پارسی آن این است: لیکدُژ likdož (کردی)*** فانکو آدینات 09163657861
آندره مالرو نویسنده انقلابی و شهیر فرانسوی در کتاب حاضر به بازگو کردن خاطراتی از زندگی پر فراز و نشیب خود می پردازد ، البته نه بازمان بندی دقیق نه به ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.