اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضدن

نویسه گردانی: ḌDN
ضدن . [ ض َ ] (ع مص ) اصلاح کردن و آسان گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۶۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۴ ثانیه
لبخند زدن . [ ل َ خ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) تبسم . ابتسام . بکماردن .
لبیک زدن . [ ل َب ْ ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) لبیک گفتن . جواب دادن . (آنندراج ). رجوع به لبیک شود : آمده سوی مکه از عرفات زده لبیک عمره از ...
لطمه زدن . [ ل َ م َ / م ِزَ دَ ] (مص مرکب ) سیلی زدن . طپانچه زدن . لت زدن .- لطمه زدن به کسی یا به کاری ؛ آسیب رساندن . صدمه زدن .
لقمه زدن . [ ل ُ م َ / م ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) لقمه های درشت برداشتن و بلعیدن .
لنده زدن . [ ل ُ دَ / دِ زَ دَ ] (مص مرکب ) لندیدن . غرغر کردن . رجوع به لندیدن شود.
لب پر زدن . [ ل َ پ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) لپرزدن . با حرکت دادن ظرفی مقداری از مایع که در آن است بیرون ریختن . فروریختن کمی از آب یا مایعی...
گل نم زدن . [ گ ُ ن َ زَ دَ ] (مص مرکب ) افشاندن آب کم با پشت پنجه ٔ دست . آب کمی زدن با دست به چیزی . آب کمی به چیزی افشاندن . گل نمی...
که که زدن . [ ک ُه ْ ک ُه ْ زَدَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، سرفه ٔ شدید و بسیار کردن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کُهّه زدن .
لی لی زدن . [ ل َ ل َ / ل ِ ل ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) درخشیدن چنانکه ستاره در هوای صافی . مشعشع بودن . درخشان بودن چنانکه ستاره به شب : ستاره ...
له له زدن . [ ل َه ْ ل َه ْ زَ دَ ] (مص مرکب ) از تشنگی زبان را پی درپی و سریع از دهان برآوردن ، چنانکه سگان . لُهاث . نفس پیاپی کشیدن با بی...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.