اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضدن

نویسه گردانی: ḌDN
ضدن . [ ض َ ] (ع مص ) اصلاح کردن و آسان گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۶۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۹۴ ثانیه
دستبرد زدن . [ دَ ب ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) دزدیدن . به نهانی دزدیدن از جائی . || غارت کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). چپاول کردن . || تصرف کر...
دستبند زدن . [ دَ ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) بند و حلقه بر دست کسی نهادن . او را مقید کردن : بند بر دست من کمند زده من بر افلاک دستنبد زده . نظام...
دندان زدن . [ دَ زَ دَ] (مص مرکب ) با دندان گاز زدن چیزی را. به دندان گاز گرفتن . فروبردن دندان در چیزی . (یادداشت مؤلف ). || کنایه از گ...
دوبهم زدن . [ دُ ب ِ هََ زَ دَ ] (مص مرکب ) میان دو تن اختلاف ایجاد کردن . تفتین . رجوع به دوبهم زن شود.
غلفتی زدن . [ غ ِ ل ِ زَدَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه بدل و قلب چیزی را به جای اصل و سره به فریب به کسی دادن . بدلی یا بی بهایی را به ...
کورکور زدن . [ زَ دَ ](مص مرکب ) کورکور کردن . رجوع به کورکور کردن شود.
کتابی زدن . [ ک ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) نوشیدن شراب از کتابی . (فرهنگ فارسی معین ) : یک دو کتابی بزن از دست پیرتا خبر از سر کتابت دهد. حبیب خ...
کتاره زدن . [ ک َ رَ / رِ زَ دَ ] (مص مرکب ) به کار بردن کتاره در حرب یا نزاع . رجوع به شواهد ذیل کتاره شود.
کبریت زدن . [ ک ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) کشیدن سرچوب آغشته به گوگرد به سنباده ٔ موضوع بر کناره ٔ قوطی کبریت و افروختن آن . (از یادداشت مؤلف )...
کبودی زدن . [ ک َ زَ دَ ] (مص مرکب ) خال کوبیدن زنان و مردان است . (آنندراج ذیل کبودی ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.