اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طلب

نویسه گردانی: ṬLB
طلب . [ طَ ل َ ] (ع اِ) در تداول عامه و تداول فارسی ، مالی که داین را بر عهده ٔ مدیون است . وام که داده باشند. مقابل بده و بدهی . وام . فام : گفت ترا میبرند بکشند من وجوه به تو دهم آن را که طلب دارم بده . (قصص ص 176). || (اِمص ) بازجست . اسم است مطالبه را. (منتهی الارب ). بجُستن . بازجُستن . جویائی . جویانی . جستجو کردن . جستجو. (منتخب اللغات ). جُستن . (المصادر زوزنی ) : و به طلب پدر ما نیامده بود از هندوستان . (تاریخ بیهقی ص 229). امیر مسعود... به طلب ایشان [ طاووسها ] بر بامها آمدی . (تاریخ بیهقی ).
طلب علمت فرمود رسول حق
گر سفر باید کردن به مثل تاچین .

ناصرخسرو.


همیشه در طلب باغ و راغ و گلشن و قصر
مدام در طلب جوهر و زر و زیور.

ناصرخسرو.


زیر و زبر عالم بهر طلب است ارنه
تنگا که زمینستی ، لنگا که زمانستی .

سنائی .


طلب علم و ساختن توشه ٔ آخرت از مهمات است . (کلیله و دمنه ). و فرامی نمود که برای طلب علم هجرت کرده ام . (کلیله و دمنه ). و بدانکه چون بگریزد در طلب او نروی و جد ننمایی . (کلیله و دمنه ). در طلب زیادتی قدم نمیگذارم . (کلیله و دمنه ). زاهد... در طلب او [ دزد ] روی به شهر نهاد. (کلیله و دمنه ). شتربه را... انتعاشی حاصل آمد و در طلب چراخوری می پویید. (کلیله و دمنه ). ما از آن طبقه نیستیم که این درجات را موشح توانیم بود و در طلب آن قدم توانیم گذارد. (کلیله و دمنه ). و حرص تو در طلب علم و کسب هنر مقرر. (کلیله و دمنه ). چه هیچ خردمندتضییع عمر در طلب آن جایز نشمرد. (کلیله و دمنه ). وبه حال خردمند آن لایقتر که همیشه طلب آخرت را بر دنیا مقدم دارد. (کلیله و دمنه ).
امروز عدل بر در مختار دان و بس
ایدر طلب که این طلب ایدر نکوتر است .

خاقانی .


گر ترا آنجا کشد نبود عجب
منگر اندر عجز بنگر در طلب .

مولوی .


کاین طلب در تو گروگان خداست
زانکه هر طالب به مطلوبی سزاست .

مولوی .


به پای طلب ره بدانجا بری
وز آنجا به بال محبت پری .

سعدی .


گرچه بیرون ز رزق نتوان خورد
در طلب کاهلی نباید کرد.

سعدی .


طلبت چون درست باشد و راست
هم به اول قدم مراد تراست .

اوحدی .


افزون ز طلب چو یافت مردم
شک نیست که دست وپا کند گم .

امیرخسرو دهلوی .


|| خواهش . التماس . درخواست . تقاضا. اطلاب . بازخواه . (زوزنی ).اقتضاء. خواستاری . خواستگاری . خواهانی . خواستن . درخواستن . خواست . اراده . خواسته . مطلوب . || صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: طلب در لغت دوست داشتن حصول چیزی بر وجهی است که سعی در تحصیل آن اقتضا کند اگر مانعی از قبیل استحالت و بعد در راه آن نباشد و مانند تمنی نباشد. و در نزد علمای صرف و نحو بر نوعی سخن انشائی اطلاق میشود که بر طلب مذکور دلالت کند چنانکه این معنی از «اطول » مستفاد میشود و گاه بر القای سخنی که دلالت کننده ٔ بر طلب است اطلاق گردد چنانکه انشاء بر القای سخن انشائی اطلاق شود و این گفتار چلبی و ابوالقاسم است . و بودن طلب از اقسام انشا بر حسب مذهب محققان است و برخی بر آنند که طلب واسطه میان خبر و انشاء است . سپس باید دانست که طلب بر حسب آنچه خطیب در تلخیص یاد کرده پنج گونه است : تمنی ، استفهام ، امر، نهی و نداء. و برخی ترجی را هم قسم ششم طلب دانسته اند و گروهی تمنی و نداء را از اقسام طلب خارج ساخته اند و این نظر آنان مبتنی بر این است که عاقل آنچه را که به استحالت آن داناست نمی طلبد و بنابرین تمنی طلب نیست و مورد لزوم نمیباشد، همچنین طلب روی آوردن به کسی از مفهوم نداء خارج است ، چه نداء عبارت از صوتی است که کسی را بدان میخوانند هرچند مورد لزوم باشد. و ناگزیر باید دعاء و التماس را نیز از اقسام طلب شمرد. سپس باید دانست که اگر طلب به طریق علو باشد خواه حقیقةً عالی باشد یا نباشد آن را امر خوانند و اگر به طریق تسفل باشد خواه در واقع سافل باشد یا نباشد آن را دعا نامند و اگر به شیوه ٔ تساوی باشد التماس است ، ولی عرفاً التماس جز در مقام تواضع بکار نمیرود. از نظر مطلوب باید دانست که اگر مطلوب ناشدنی باشد آن را تمنی گویند و اگر ممکن باشد چنانچه مقصود حصول امری در ذهن طالب باشد آن را استفهام خوانند و اگر منظور حصول امری در خارج باشد در این صورت هم چنانچه این امر انتفای فعلی باشد آن را نهی خوانند و اگر منظور ثبوت آن باشد در صورتی که با بکار بردن یکی از حروف صورت گیرد آن را ندا نامند وگرنه امر خواهد بود. این است گفتار ابوالبقا در کلیات . || طلب در اصطلاح سالکان آن را گویند که شب و روز در یاد او باشد، چه در خلأ و چه در ملأ، چه در خانه چه در بازار. اگر دنیا و نعمتش و اگر عقبی و جنتش به وی دهند قبول نکند، بلکه بلا و محنت دنیا قبول کند، همه خلق از گناه توبه کنند تا در دوزخ نیفتند و او توبه از حلال کند تا در بهشت نیفتد. همه عالم طلب مراد کنند و او طلب مولی و رؤیت او کند و قدم بر توکل نهد و سؤال از خلق شرک داند و از حق شرم و بلا و محنت و عطا و منع و رد و قبول خلق بر وی یکسان باشد. کذا فی کشف اللغات . و در لطایف اللغات میگوید که : طالب در اصطلاح سالکان آنکه از شهوات طبیعی و لذات نفسانی عبور نماید و پرده ٔ پندار از روی حقیقت بردارد و ازکثرت به وحدت رود تا انسان کامل گردد و این مقام رافناء فی اﷲ گویند که نهایت سیر طالبان است و حضرت شرف الدین یحیی منیری فرموده که : طالب را در هیچ منزل آرام نی بلکه در هر دو کون بر وی حرام است ، که : السکون حرام علی قلوب الاولیاء - انتهی . (کشاف اصطلاحات الفنون ).
- حسن طلب یا ادب طلب ؛ صنعتی است در شعر. رجوع به حسن طلب شود.
|| (مص ) دور شدن . دوری گزیدن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
درمان طلب . [ دَ طَ ل َ ] (نف مرکب ) درمان خواه . درمان جوی . طلب کننده و جوینده ٔ درمان . خواهنده ٔ دارو به قصد مداوا شدن : طلب فرمودکردن بار...
بهانه طلب . [ ب َ ن َ / ن ِ طَ ل َ ] (نف مرکب ) بهانه جو. (ناظم الاطباء). بهانه طلبنده . آنکه از پی دست آویز گردد. بهانه جو. (فرهنگ فارسی معین )...
طلب کردن . [ طَ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جُستن . درخواستن . جستجو کردن . جستجو. ضرب . (منتهی الارب ذیل ضرب ) : من نیابم نان خشک و سوخ شب تو ه...
واقعه طلب . [ ق ِ ع َ / ع ِ طَ ل َ ] (نف مرکب ) مفسد. || جنگجو. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || شورش طلب . فتنه جو. شرطلب . فتنه انگیز. گردنکش . س...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کس یا چیزی که به عافیت طلبی عادت یا گرایش دارد
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
طلب اشهاد. [ طَ ل َ ب ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) که آن را طلب تقریر نیز خوانند، در نزد فقها عبارت از اِشهاد شفیع است برای طلب شفعه ٔ خویش...
طلب تقریر. [ طَ ل َ ب ِ ت َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به طلب اشهاد شود.
طلب خصومت . [ طَ ل َ ب ِ خ ُ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )در نزد فقیهان آن است که شفعه را در نزد قاضی بطلبند و این هنگامی است که مشتری ع...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۶ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.