عاب
نویسه گردانی:
ʽAB
عاب . (ع اِ) آهو. عیب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به عیب شود.
واژه های همانند
۴۸۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۵ ثانیه
خوش آب . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سنگان بخش میرجاوه ٔ شهرستان زاهدان ، واقع در جنوب باختری میرجاوه با 102 تن سکنه . (از فر...
خوش آب .[ خوَش ْ / خُش ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عیسوند بخش برازجان شهرستان بوشهر واقع در جنوب باختری برازجان کنار راه شوسه ٔ بوشهر به ش...
خوش آب . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فراشبند بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد، واقع در شمال باختری فیروزآباد و کنار راه عمومی فرا...
خوک آب . (اِخ ) دهی است از دهستان کاریزنو بالاجام شهرستان مشهد. واقع در شمال باختری تربت جام و باختر شوسه ٔ عمومی مشهد به تربت جام . (از ف...
داغ آب . [ غ ِ ] (ترکیب اضافی ) نشانی که از آب بر کاغذ یا جامه ٔ در آب افتاده پیدا آید. (آنندراج ). اثر تنیدگی آب بر کاغذ : مانند سیل عمر گر...
دست آب . [ دَ ] (اِ مرکب ) دستاب . آبی که برای شستن دست و روی بکار برند. (یادداشت مرحوم دهخدا). || آبدست . وضو. (آنندراج ). آب وضو : هم خلا...
دشت آب . [ دَ ] (اِخ ) از دهستان های بخش بافت شهرستان سیرجان . این دهستان در جنوب بافت واقع است . محصول عمده غلات است . از 27 آبادی بزرگ و...
کشت آب . [ ک ِ ] (اِ مرکب ) زراعتی که با باران کاشته شده باشد. زراعت دیمی . (ناظم الاطباء).
فاضل آب . [ض ِ ] (اِ مرکب ) آب زاید. (یادداشت بخط مؤلف ). || در تداول امروز آبراهه هایی است که آب زاید و کثافات خانه ها از آن عبور کند و ب...
قاری آب . (اِخ ) نقطه ای است در شمال نیم بلوک فخر عمادالدین در استرآباد. (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 113).