اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عاب

نویسه گردانی: ʽAB
عاب . (ع اِ) آهو. عیب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به عیب شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۸۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
رنگ و آب گرفتن . [ رَ گ ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) رنگ و نم گرفتن . رنگ و بوی گرفتن . رونق و صفا و طمطراق پیدا کردن . (از آنندراج ).- چهره ٔ ...
بر روی آب آمدن . [ ب َ ی ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) بر روی کار آمدن که کنایه از ظاهر شدن باشد.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
آب‌تَره، (نام‌های دیگر: بولاغ اوتی،[۱] علف چشمه، شاهی آبی، ترتیزک آبی) (نام علمی: Nasturtium nasturtium-aquaticum, N. microphyllum) گیاهی دارویی از تی...
آب به‌پوست افتادن یا آبی به‌پوست افتادن یا آب به‌زیر پوست رفتن = وضع مالی خوب پیدا کردن.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
گل در آب افکندن . [ گ ُ دَ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فتنه و شورش انگیختن . فتنه برپا شدن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 262). رجوع به گل در آب انداختن...
نام در آب فروشدن . [ دَ ف ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گم شدن . ناپدید شدن . (ناظم الاطباء). فراموش و متروک گشتن : زهی حیدردلی کز روی مردی ۞ به ...
رنگ بر آب ریختن . [ رَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) منصوبه برانگیختن . (آنندراج ). منصوبه ٔ تازه برانگیختن . (غیاث اللغات ). رنگ بر آب زدن . (آنندراج )...
سپر بر آب افکندن . [ س ِ پ َ ب َ اَ ک َ دَ] (مص مرکب ) کنایه از زبون شدن و فروتنی کردن و تنزل و ترک ننگ و ناموس و عار نمودن . (برهان ) (رشی...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.