اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عابری

نویسه گردانی: ʽABRY
عابری . [ب ِ ] (ص نسبی ) منسوب به عابِر. رجوع به عابر شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۵ ثانیه
عابری . [ ب َ ] (ص نسبی ) نسبت است به عابربن ارفخشدبن سام . (لباب الانساب ). رجوع به عابَربن شالخ شود.
عبری . [ ع ُ ری ی ] (ع اِ) کنار باساق که بر لب جوی روید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). کنار باساق که بر لب جوی روید و بزرگ شود. (اقرب ا...
عبری . [ ع َ را ] (ع ص ) امراءة عبری ؛ زن با اشک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، عباری . || عین عبری ؛ چشم پر اشک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) ...
ابری . [ اَ ] (ص نسبی ) با نقشی چون موج آب یا ابرهای بریده از یکدیگر: کاغذ ابری .- ستاره ٔ ابری ؛ کوکب سحابی . منزل پنجم [ از منازل قمر ]...
ابری . [ اِ ری ی ] (ع ص نسبی ) سوزنگر.
ابری .[ اَ ب َ را ] (اِخ ) نام جائی یا کوهی است در شام .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ابن عبری مؤلّف کتاب گریگوریوس - غریغوریوس - ابوالفرج بن اهرون ملطی است که بیشتر او را به نام ابن عبری می شناسند. ابن عبری که به سبب تسلّط بر ادب سر...
زبان عبری (עברית تلفظ: ایوْریت)، عضوی از شاخه زبان‌های سامی است. و با زبان‌های عربی و آرامی هم خانواده‌است. حدود ۷ میلیون نفر که به طور عمده در کشور ا...
نیمه ابری . [ م َ / م ِ اَ ] (ص نسبی ) هوائی که ابر قسمتی از آن را پوشانده باشد نه همه را. (فرهنگ فارسی معین ).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.