عب
نویسه گردانی:
ʽB
عب . [ ع ُ ب ب ] (ع اِ) تریز و بن آستین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴۸۶ مورد، زمان جستجو: ۳.۱۶ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
هیدروپاتی. آب درمانی یعنی درمان امراض به وسیله آب. از زمانی که به یاد می آید، هم قبایل بدوی و هم ملل متمدن آب را برای درمان به کار می گرفتند. حتی حیوا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
لیموی آب . [ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی لیموترش و لیموی آب شیراز در عطر و پرآبی منحصر است . و رجوع به لیمو شود.
گرم آب سر. [ گ َ س َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان جمع آبرود بخش حومه ٔ شهرستان دماوند، واقع در 34 هزارگزی جنوب خاور دماوند و 12 هزارگزی جنوب ر...
سوارک آب . [ س َ رَ ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سواران آب است که حباب باشد. (برهان ). حباب . (فرهنگ رشیدی ) : به که در آبت افکنند بتاب ن...
راهنمای آبدرمانی. نوشته ی sayogine@yahoo.com
برگرفته از کتاب: آب درمانی. نوشته ی الکسی سوفورین. و یافته های کسانی که این کار را انجام داده اند....
آب انگوری. می انگوری=آب طرب. آب طرب (بِ طَ رَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) شراب انگوری ، آب عشرت. فرهنگ معین
آب طربناک. {بِ طَ رَ}. (ترکیب اضافی، اِ مرکب). اشاره به همه معانی آن که محنت بِبَرَ. خیز و دَر کاسهِ و کمچه طَرَبناک اندازد ریشتَر تا که شَوَد کاسه سَ...