اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عراده

نویسه گردانی: ʽRʼDH
عراده . [ ع َرْ را دَ ] (ع اِ) نوعی از آلات جنگ و قلعه گیری است و آن آلتی باشد کوچکتر از منجنیق که بدان سنگ بر سر خصم اندازند. (غیاث اللغات ). و آن را حصارگشای نیز گویند :
نترسد ز عراده و منجنیق
نگهبان نباید ورا جاثلیق .

فردوسی .


ز عراده و منجنیق و ز گرد
زمین نیلگون شد هوا لاجورد.

فردوسی .


به هر گوشه عراده برساختند
همه ریگ رخشنده انداختند.

اسدی .


و منجنیقها و عراده ها بساخت . (تاریخ بخارا ص 84).
نه عراده بر گرد اوره شناس
نه از گردش منجنیقش هراس .

نظامی .


|| گردونه . گردون . گردون دوچرخه . گردون بارکشی . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
عراده انداز. [ ع َرْ را دَ اَ ] (نف مرکب ) آنکه با عراده جنگ کند و بدان سنگ اندازد : بانصر و بوالحسن خلف با عراده انداز گفتند پنجاه دینار و ...
اراده . [ اِ دَ ] (ع مص ، اِمص ) اِرادة. اِرادت . خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). خواست . خواسته . خواهش . میل . قصد. آهنگ . کام . دَهر. (منتهی الارب...
عرادة. [ ع َ دَ ] (ع اِ) ملخ ماده . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و نیز رجوع به عرارة شود.
عرادة. [ ع َ دَ ] (اِخ ) دهی است به رأس تلی شبیه به قلعه بین رأس عین و نصیبین که قافله ها در آنجا باراندازند. (معجم البلدان ).
نیرویی‌ که‌ به‌ همان‌ اندازه‌ که‌ توان‌ انجام‌ دادن کاری‌ هست‌، به‌ همان‌ اندازه‌ توان‌ انجام‌ ندادن‌ آن‌ نیز هست‌. (نامه‌های‌ عین‌ القضات‌، جلد اول‌،...
خواست همگانی- خواسته همه
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.