عض
نویسه گردانی:
ʽḌ
عض .[ ع َض ض ] (ع مص ) گَزیدن . (از منتهی الارب ) (ترجمان القرآن جرجانی ). به دندان گزیدن . (غیاث اللغات ). به دندان گرفتن . (المصادر زوزنی ) (دهار) (از اقرب الموارد). || به زبان گرفتن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || زیرک و داهی شدن . (ازمنتهی الارب ). عِض ّ شدن شخص . (از اقرب الموارد). و رجوع به عِض ّ شود. || سخت شدن زمان بر کسی .(از اقرب الموارد). || لازم گرفتن چیزی را. || چسبیدن و ملتصق شدن وتر کمان به کبد آن . و برخی عض را به معنی گزیدن به دندان با «ض » و به سایر معانی با «ظ» دانسته اند. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۰۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
در لغت به معنی دعایی برای محافظت فرد از بلایا توسط خداوند است .
در استعاره به معنی : می دانم شما به من کم لطفی می کنید یا خواهید کرد ، اما من از خداو...
نخستین فیلم سینمایی ایرانی که در سال 1389 هجری شمسی ساخته شد و برندهی جایزهی اسکار گردید. کارگردان آن اصغر فرهادی است که "دربارهی الی"، "چهارشنبه س...
گریه از چشم گشادن . [ گ ِرْ ی َ / ی ِ اَ چ َ / چ ِ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از چشم را به گریه آوردن : موی زیادت چو برآید ز چشم گریه سیار گش...
نام از شکم افتادن . [ اَ ش ِ ک َ اُ دَ ] (مص مرکب ) نابوده و معدوم شدن . (ناظم الاطباء).
لقمه از آهن چشیدن . [ل ُ م َ / م ِ اَ هََ چ َ دَ ] (مص مرکب ) لقمه ٔ آهن چشیدن . کنایه از زخم خوردن است . (آنندراج ) : آنکه سرش زرکش سلطان ک...
جان از کون دررفتن . [ اَ دَ رَ ت َ ] (مص مرکب ) مردن . (ناظم الاطباء). ظاهراً هنگامی بکار میرود که بخواهند مردن کسی را بزشتی و تحقیر یاد کنند...
کنایه از آرامش و ایمنی به حد کمال موجود بودن.
دریا رفته است تو گویی به خواب - هیچ نمی خورد تکان آب از آب
رفته گویی همه ذرات به خواب - ن...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
گربه از بغل افکندن . [ گ ُ ب َ / ب ِ اَ ب َ غ َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گربه از دامان رها کردن . کنایه از ترک مکر و حیله و فریب کردن باشد. (بر...