اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عضیض

نویسه گردانی: ʽḌYḌ
عضیض . [ ع َ ] (ع مص ) گزیدن . (از منتهی الارب ). به دندان گرفتن . (از اقرب الموارد). || به زبان گرفتن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || لازم گرفتن . (از منتهی الارب ). ملازم گشتن . (از اقرب الموارد). عَض ّ رجوع به عض شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
عضیض . [ ع َ ] (ع اِ) سخت گزیدن . (منتهی الارب ). گزیدگی سخت و شدید. (از اقرب الموارد). || قرین و همسال مرد. (منتهی الارب ). قرین . (اقرب الم...
این واژه که در عربی از ریشه عز (با تشدید ز) ساخته شده است، برگرفته از واژه ی اوستایی اَئُزه aoza به معنی گرامی داشتن است. پس عزیز واژه ای عربی شده یا ...
عزیز. [ ع َ ] (ع ص ) ارجمند. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (المصادر زوزنی ). ارجمند وبزرگوار و خطیر. (زمخشری ). شریف و بزرگوار و باعزت .(از ناظم ...
عزیز. [ ع َ] (اِخ ) شوهر زلیخا. (آنندراج ). در قرآن کریم ، به منزله ٔ صفتی است برای شخصی بنام پوتیفار (معرب ، فطیفر) که در دستگاه فرعون معاص...
عزیز. [ ع َ ] (اِخ ) جدّی است جاهلی ، و فرزندان او بطنی از بنی هلال بن عامر از عدنانیه اند. مساکن آنان در ساقیة قلتة، از عمل اخمیم ، درصعید مصر...
عزیز. [ ع َ ] (اِخ ) (المک الَ ...) لقب عثمان بن عادل ایوبی ، از ایوبیان شام است . رجوع به عمادالدین ایوبی و به الاعلام زرکلی شود.
عزیز. [ ع َ ] (اِخ ) (الملک الَ ...) لقب عثمان بن یوسف ، ملقب به عمادالدین ، دومین از امرای ایوبی مصر است . رجوع به عمادالدین ایوبی و به ...
عزیز. [ ع َ ] (اِخ ) (الملک الَ ...)لقب محمدبن غازی بن یوسف بن ایوب (611-634 هَ .ق .) ازایوبیان شام و صاحب حلب است و درگذشت او نیز در حلب ...
عزیز. [ ع َ ] (اِخ ) (الملک الَ ...) (827-868 هَ .ق .) لقب یوسف بن برسبای دقماقی ظاهری ، مکنی به ابوالمحاسن و ملقب به جمال الدین ، از ملوک ...
عزیز. [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالملک بن محمدبن خطاب ازدی ، مشهور به ابن خطاب . از امرای اندلس و از اهالی مرسیه . وی از جانب ابن هود المتوکل و...
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.