گفتگو درباره واژه گزارش تخلف عم نویسه گردانی: ʽM عم . [ ع َم م ] (ع مص ) ۞ فراگرفتن و شامل شدن : عم القوم بالعطیة؛ بخشش و عطیه ٔ او همه ٔ آن قوم را فراگرفت و شامل شد. (ازاقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به عُموم شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۹ ثانیه واژه معنی ام سماک ام سماک . [ اُم ْ م ِ س َ م ما ] (اِخ ) کنیه ٔ چندتن از زنان صحابی بود. رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 244 شود. ام سمحة ام سمحة. [ اُم ْ م ِ س َ ح َ ] (ع اِ مرکب ) ماده بز. (المرصع). ام سعید ام سعید. [ اُم ْ م ِ س َ ] (ع اِ مرکب )شتر. (یادداشت مؤلف ). جمل . اشتر. (مهذب الاسماء). ام سعید ام سعید. [ اُم ْ م ِ س َ ] (اِخ ) (احمسیه ) از اصحاب حضرت صادق بوده و روایتی هم از امام نقل کرده است . (از ریحانة الادب ج 6 ص 221). ام سعید ام سعید. [ اُم ْ م ِ س َ ] (اِخ ) (سعدونه یاسعدویه ) دختر عصام حمیری از ادبای زنان اندلس بوده است . (از ریحانة الادب ج 6 ص 322). و رجوع به خ... ام سعید ام سعید. [ اُم ْ م ِ س َ ] (اِخ ) نام چندتن از زنان صحابی بود. رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 239 شود. ام سبیل ام سبیل . [ اُم ْ م ِ س َ ] (ع اِ مرکب ) فیل ماده . (المرصع). ام سخال ام سخال . [ اُم ْ م ِ س ِ ] (ع اِ مرکب ) ماده بز. (یادداشت مؤلف ). ام سلمة ام سلمة. [ اُم ْ م ِ س َ ل َ م َ ](ع اِ مرکب ) فاتحه . || دنیا. (المرصع). ام سلمة ام سلمة. [ اُم ْ م ِ س َ ل َ م َ ] (اِخ ) (شیرازی ) زنی با فضل و هنر بود، وی مؤلف کتاب جامع الکلیات است که در شیراز چاپ شده . (از ریحانة الا... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۶ ۲۷ ۲۸ ۲۹ ۳۰ صفحه ۳۱ از ۷۴ ۳۲ ۳۳ ۳۴ ۳۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود