گفتگو درباره واژه گزارش تخلف عم نویسه گردانی: ʽM عم . [ ع َم م ] (ع مص ) ۞ فراگرفتن و شامل شدن : عم القوم بالعطیة؛ بخشش و عطیه ٔ او همه ٔ آن قوم را فراگرفت و شامل شد. (ازاقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به عُموم شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه واژه معنی ام الظباء ام الظباء. [ اُم ْ مُظْ ظِ ] (ع اِ مرکب ) میدان . (ناظم الاطباء). زمین هموار. دشت . (ناظم الاطباء). ام العیال ام العیال . [ اُم ْ مُل ْع ِ ] (اِخ ) دهی است میان مکه و مدینه . (از تاج العروس ) (از معجم البلدان ). رجوع به معجم البلدان شود. ام الطرفه ام الطرفه . [ اُم ْ مُطْ طَ ف َ / ف ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری اهواز و 6 هزارگز... ام الطریق ام الطریق . [ اُم ْ مُطْ طَ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || شاهراه . (از لسان العرب ) (از ت... ام السخال ام السخال . [ اُم ْ مُس ْ س ِ ] (ع اِ مرکب ) بز. (ناظم الاطباء). رجوع به سخله و سخال شود. ام الرقوب ام الرقوب . [ اُم ْ مُرْ رَ ] (ع اِ مرکب ) بلا و سختی . (منتهی الارب ). داهیه . (اقرب الموارد ذیل رقب ). ام الرقیق ام الرقیق . [ اُم ْ مُرْ رَ ] (ع اِ مرکب ) ۞ به اصطلاح تشریح پرده ٔ دوم دماغ را گویند که دماغ در جوف آن قرار دارد و فاصله است مابین ام ... ام السلمه ام السلمه . [ اُم ْ مُس ْ س َ ل َ م َ ] (اِخ ) رجوع به ام سلمه شود. ام السلیط ام السلیط. [ اُم ْ مُس ْ س َ ] (اِخ ) دهی است در یمن . (از تاج العروس ) (از معجم البلدان ). و رجوع به معجم البلدان شود. ام السماء ام السماء. [ اُم ْ مُس ْ س َ ] (ع اِ مرکب ) کهکشان . (ناظم الاطباء). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۶۰ ۶۱ ۶۲ ۶۳ ۶۴ صفحه ۶۵ از ۷۴ ۶۶ ۶۷ ۶۸ ۶۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود