گفتگو درباره واژه گزارش تخلف عم نویسه گردانی: ʽM عم . [ ع َم م ] (ع مص ) ۞ فراگرفتن و شامل شدن : عم القوم بالعطیة؛ بخشش و عطیه ٔ او همه ٔ آن قوم را فراگرفت و شامل شد. (ازاقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به عُموم شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه واژه معنی ام الغفاری ام الغفاری . [ اُم ْمُل ْ غ ف ْ فا ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهرهاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع در 24 هزارگزی باختری اهواز و دو هزارگزی را... ام العجایب ام العجایب . [ اُم ْ مُل ْ ع َ ی ِ ] (ع اِ مرکب ) چیز بسیار شگفت انگیز. ام السویره ام السویره . [ اُم ْ مُس ْ س ُ رَ / رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آب (بلوک شعیبه ) بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 40 هزارگزی شمال اهو... ام الصبیان ام الصبیان . [ اُم ْ مُص ْ ص ِ ] (ع اِ مرکب ) ۞ کح بچگان ، و گویند بادی است که عارض کودکان شود و موجب غشی گردد و آن نزد اطباء صرع صفراوی ... ام الخنابس ام الخنابس . [ اُم ْ مُل ْ خ ُ ب ِ ] (ع اِ مرکب ) نره . (المرصع). آلت مرد. ام الدرداء ام الدرداء. [ اُم ْ مُدْ دَ ] (اِخ ) خیرة مکناة به ام الدرداءکبری . دختر ابوحدرد اسلمیه و زن ابوالدرداء از زنان فاضل بوده و احادیثی از پیغمبر اس... ام الدرداء ام الدرداء. [ اُم ْ مُدْ دَ ] (اِخ ) هجمیه اوصابیه مکناة به ام الدرداءصغری . صحابیه و زنی فقیه و دانشمند و پرهیزکار و خردمند بود. نخست زن ابی ... ام الندامة ام الندامة. [ اُم ْ مُن ْ ن َ م َ ](ع اِ مرکب ) تعجیل و شتاب . مهلکه . (ناظم الاطباء). ام القناطر ام القناطر.[ اُم ْ مُل ْ ق َ طِ ] (اِخ ) پلی است در یک هزارگزی دریاچه ٔ طبریه که اکنون خراب است . (یادداشت مؤلف ). ام المؤید ام المؤید. [ اُم ْ مُل ْ م ُ ءَی ْ ی ِ ] (اِخ ) زینت . دختر عبدالرحمن بن حسن جرجانی . زنی فقیه و محدث بود بسال 524 هَ . ق . در نیشابور متولد شد ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۶۴ ۶۵ ۶۶ ۶۷ ۶۸ صفحه ۶۹ از ۷۴ ۷۰ ۷۱ ۷۲ ۷۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود